چهارگوش، در ریاضیات چندضلعی که چهار زاویه دارد، کنایه از تخت پادشاهی، کنایه از تابوت، برای مثال در گوشه نشست و ساخت توشه / تا کی رسدش چهارگوشه (نظامی۳ - ۴۴۵)، چهار جهت، چهارسمت، چهارطرف
چهارگوش، در ریاضیات چندضلعی که چهار زاویه دارد، کنایه از تخت پادشاهی، کنایه از تابوت، برای مِثال در گوشه نشست و ساخت توشه / تا کی رسدش چهارگوشه (نظامی۳ - ۴۴۵)، چهار جهت، چهارسمت، چهارطرف
چهارگوشه، برای مثال آن را که چارگوشۀ عزلت میسر است / گو پنج کن نوبه که شه هفت کشور است (اثیرالدین اخسیکتی - ۴۴)، چون فرودید چارگوشۀ کاخ / ساحتی دید چون بهشت فراخ (نظامی۴ - ۵۶۸)
چهارگوشه، برای مِثال آن را که چارگوشۀ عزلت میسر است / گو پنج کن نوبه که شه هفت کشور است (اثیرالدین اخسیکتی - ۴۴)، چون فرودید چارگوشۀ کاخ / ساحتی دید چون بهشت فراخ (نظامی۴ - ۵۶۸)
هر چیز را گویند که مربع باشد. (برهان). ذو اربعه زوایا. چارگوشه ای. چارزاویه ای، کنایه از تخت پادشاهان است که بعربی ’سریر’ خوانند. (برهان). کنایه از تخت بود که آنرا ’پات’ و ’گاه’ نیز گویند و به تازی ’سریر’ خوانند. (آنندراج) ، چاردیواری. خانه کوچک. گوشه. زاویه: آن را که چارگوشۀ عزلت میسر است گو پنج نوبه زن که شه هفت کشور است. اثیرالدین (از آنندراج). ، کنایه از تابوت هم هست. (برهان) (آنندراج). ، چارسمت. چارطرف. چارجانب: بفرمود تا نامور پهلوان همی گشت بر چارگوشۀ جهان. فردوسی. ندای هاتف غیبی ز چارگوشۀ عرش صدای کوس الهی به پنج نوبت لا. خاقانی. چون فرو دید چارگوشۀ کاخ ساحتی دید چون بهشت فراخ. نظامی. و رجوع به چهارگوشه شود
هر چیز را گویند که مربع باشد. (برهان). ذو اربعه زوایا. چارگوشه ای. چارزاویه ای، کنایه از تخت پادشاهان است که بعربی ’سریر’ خوانند. (برهان). کنایه از تخت بود که آنرا ’پات’ و ’گاه’ نیز گویند و به تازی ’سریر’ خوانند. (آنندراج) ، چاردیواری. خانه کوچک. گوشه. زاویه: آن را که چارگوشۀ عزلت میسر است گو پنج نوبه زن که شه هفت کشور است. اثیرالدین (از آنندراج). ، کنایه از تابوت هم هست. (برهان) (آنندراج). ، چارسمت. چارطرف. چارجانب: بفرمود تا نامور پهلوان همی گشت بر چارگوشۀ جهان. فردوسی. ندای هاتف غیبی ز چارگوشۀ عرش صدای کوس الهی به پنج نوبت لا. خاقانی. چون فرو دید چارگوشۀ کاخ ساحتی دید چون بهشت فراخ. نظامی. و رجوع به چهارگوشه شود
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد، واقع در 15هزارگزی شمال خاوری مشهد و کنار راه عمومی مشهد به تبادکان. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 21 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد، واقع در 15هزارگزی شمال خاوری مشهد و کنار راه عمومی مشهد به تبادکان. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 21 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)