جدول جو
جدول جو

معنی کمهدر - جستجوی لغت در جدول جو

کمهدر
(کُمْ مَ دَ)
سر نره. (منتهی الارب). سر نره و حشفه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ هَُ دَ)
سر نره. (منتهی الارب). سر نره و حشفه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ نَدَ)
آنچه بر آن خشت خام و انگور و جز آن بار کرده از جایی برند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آلتی که بدان شیر و انگور و امثال آنها را حمل کنند و به عکنه معروف است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
دهی از دهستان کمهر و کاکان است که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع است و 761 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(کُ هَُ)
بزرگ سر نره. (از منتهی الارب) (آنندراج). بزرگ حشفه. (ناظم الاطباء) ، سر نرۀ بزرگ. (منتهی الارب) (آنندراج). حشفۀ کلان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ هََ دْ دِ)
شتر بابانگ. (منتهی الارب). شتر با بانگ و فریاد. (ناظم الاطباء). در مثل گویند: کالمهدر فی العنه، مانند شتر گشن حبس کرده در حظیره که پیوسته بانگ و فریاد می کند برای گشنی و آن را در حق کسی گویند که فریاد می کند و بر کاری نیست. (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ)
خون مباح و رایگان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا