جدول جو
جدول جو

معنی کمهاء - جستجوی لغت در جدول جو

کمهاء(کَ)
مؤنث اکمه. (اقرب الموارد) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به اکمه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ غَ)
بسیارآب کردن شیر و روغن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بسیارکردن آب شراب و روغن. (از اقرب الموارد). تنک کردن شیر. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
(عَ)
أرض عمهاء، زمین که در وی نشان و علم نباشد. (منتهی الارب). زمینی که نشانه ها و علاماتی که راه نجات را بنمایاند، در آن نباشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کُ مَ)
جمع واژۀ کمین، به معنی قوم پنهان نشیننده به قصد دشمن در جنگ. (آنندراج). جمع واژۀ کمین. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سُمْ مَ)
باد و اتمسفر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
شترمادۀ فربه بزرگ جثه، یا ناقۀ فربه شگرف تمام سال، یا ناقۀ فراخ پوست سرپستان. کهاء. (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد). ماده شتر پیر فربه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
ناقه ممهاء، ماده شتری که شیر وی تنک و رقیق باشد. (ناظم الاطباء). ناقۀ تنک شیر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کَمْ ما)
سماروغ فروش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سماروغ چین جهت فروختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). سماروغ چین. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
کاهاه مکاهاه و کهاء، مفاخرت کرد آن را. (ناظم الاطباء). رقابت کردن در مفاخرت. (از فرهنگ جانسون). رجوع به مکاهاه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
کجی و عیب کاسه و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). عیب و کجی در کاسه و جز آن. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از امهاء
تصویر امهاء
آب دادن تیغ، گرم کردن اسپ، به آب رسیدن، تیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمهاء
تصویر عمهاء
زمین بی نشانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کماء
تصویر کماء
دنبلان فروش دنبلان گونه ای سماروغ است
فرهنگ لغت هوشیار