جدول جو
جدول جو

معنی کملیان - جستجوی لغت در جدول جو

کملیان
(کَ مَ)
دهی از دهستان ایل تیمور است که در بخش حومه شهرستان مهاباد واقع است و 114 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برلیان
تصویر برلیان
(دخترانه)
الماس تراش داده شده که درخشش و زیبایی خاصی دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برلیان
تصویر برلیان
درخشان، درخشنده، براق، شفاف، الماس بی رنگ و شفاف، الماس درشت و گران بها که برای درخشش بیشتر آن را تراش داده اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
فعالیت های نظامی، مجموعه کارهایی با هدفی خاص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمایان
تصویر نمایان
واضح، هویدا، نمودار، پیدا و آشکار
نمایان شدن: ظاهر شدن، آشکار شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالیان
تصویر سالیان
سالها، جمع واژۀ سال برای مثال چنان زی کزآن زیستن سالیان / تو را سود و کس را نباشد زیان (نظامی۵ - ۷۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
(کُمْ)
مردمان عالم و دانا و فاضل و حکیم و معمر. (از ناظم الاطباء). جمع واژۀ کمّل. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کمل و یادداشتهای قزوینی ج 6 ص 252- 253 شود
لغت نامه دهخدا
(مِ نَ)
قریه ای است به مسافت کمی میانۀ شمال و مشرق تل بیضا. در قدیم شهری بوده و اکنون آثار خرابی آن باقی است. (از فارسنامۀ ناصری). دهی از دهستان بیضا که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع است و 391 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(کُلْ)
دهی از دهستان آغمیون است که در بخش مرکزی شهرستان سراب است و 859 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ مَ)
جوی کوچک. (برهان) (ناظم الاطباء). جوی خرد. (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین) (فرهنگ رشیدی) ، قطرۀ آب. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). و بعضی بمعنی قطرۀ آب گفته اند. مولوی گوید:
می گریزی از پشه در کژدمی
می گریزی ازکملکان در یمی.
مولوی.
لیکن در لغت و مثالش اندکی تأمل است.
(فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
این کلمه در تاریخ بیهقی به صورتهای گوناگون و در مواضع مختلف از جمله در صفحات 403 و 557 و 562 از چاپ اول فیاض آمده و صورت صحیح آن دقیقاً معلوم نیست. فیاض در تعلیقات تاریخ بیهقی ص 700 آرد: این کلمه در این کتاب به صورتهای مختلف آمده: ’کمخیان، کمجیان، کمنجیان. و در زین الاخبار، چاپ تهران کمجیان. و صحیح گویا صورت دومین است یعنی کمجیان به ضم کاف که نام طایفه ای بوده است ترک که در کنار رودی بنام ’کم’ مسکن داشته اند...’ و رجوع به تعلیقات تاریخ بیهقی چ فیاض چ 1 ص 700 شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نام یکی از دهستانهای بخش سوادکوه شهرستان شاهی است. این دهستان در خاور دهستان زیر آب واقع شده و منطقه ای است کوهستانی و جنگلی هوای آن معتدل و مرطوب است. دهستان از 16آبادی نزدیک بهم تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 3000تن و قراء مهم آن عبارتند از کچید، اتو، لاجیم، بهمنان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 9 تا 12هزارگزی خاوری مرزبان، کنار رود خانه رازآور. دشت و سردسیر است و 600 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولش غلات، حبوبات، توتون، صیفی کاری است و راههای مالرو دارد، ولی در تابستان از زرین اتومبیل می توان برد. در سه محل بفاصله 1 الی 3 هزار گز به علیا و وسطی و سفلی مشهور است. سکنۀ کالیان علیا 270 ووسطی 175 تن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
منسوب به} کابی {} و آن پوست پاره را بجواهر بیاراست و بفال گرفت و درفش کابیان نام نهاد و علامت او بود در همه جنگها) (فارسنامه ابن البلخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمایان
تصویر نمایان
ظاهر و آشکار، واضح، هویدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کملین
تصویر کملین
این واژه که رمن (کمل) است در تازی نیامده بزرگان برجستگان جمع کمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکملین
تصویر مکملین
جمع مکمل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
در این سروده نظامی به دفع نزلیان آسمان گیر زجعبه داده جوزا را یکی تیر شکمپرستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
امور متعلق به عمل
فرهنگ لغت هوشیار
در بوستان چاپ نولکشور (هند) 1925 ص 208 چنین آمده: سمیلان جو بر نگیرد قدم وجودیست بی منفعت چون عدم و در حاشیه نوشته: سمیلان به فتح یکم و کسر دوم آنچه مثل نوباوه ها که بعد از درویدن کشت جو و غیره برآید و بار نیاورد و بی منفعت باشد، بر نگیرد قدم. یعنی پای بر ندارد مراد نمی بالد و پا نمیگیرد یعنی گل و لای سیل که هر جا مانده است و جاری نیست وجود بی منفعت است که حکم عدم دارد زیرا که از او نفع به کسی (نمی رسد) ولی این قول مقنع نیست. در بوستان به اهتمام امیر خیزی تبریز 1310 ص 10 بیت به همین طرز آمده و در حاشیه سمیلان نوشته شده: بقیه آب در ته حوض و غیره در نسخه چاپ فروغی این بیت آمده اما در نسخه چاپ قریب حذف شده. با آنکه در مقدمه همین چاپ (ص لط) درج گردیده آقای فرزان سمیلان را حدسا به چوشمال تصحیح کرده اند و شملال در عربی شتر تندرو است ولی هیچیک از نسخ موجود این صورت را ندارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برلیان
تصویر برلیان
الماس بی رنگ و شفافتراش یافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کملکان
تصویر کملکان
جوی خرد، قطره آب: (میگریزی از پشه در کژدمی میگریزی از کملکان در یمی)، (مولوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برلیان
تصویر برلیان
((بِ رِ))
الماس تراش داده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمایان
تصویر نمایان
((نَ))
ظاهر، هویدا، آشکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمایان
تصویر نمایان
ظاهر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
Operation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
opération
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
operación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
operazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
операция
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
operação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
operacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
операція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
Operation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عملیات
تصویر عملیات
operatie
دیکشنری فارسی به هلندی