جدول جو
جدول جو

معنی کمامیلون - جستجوی لغت در جدول جو

کمامیلون(کَ لُ)
بابونه. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به بابونه شود
لغت نامه دهخدا
کمامیلون
بابونه
تصویری از کمامیلون
تصویر کمامیلون
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کامیون
تصویر کامیون
خودرو بزرگ مخصوص حمل و نقل با قسمتی برای حمل بار که ثابت است
فرهنگ فارسی عمید
یکی از سرداران بزرگ روم است که شش بار به مقام تریبونوس سپاهی رسید، و در سال 396 قبل از میلاد دیکتاتورشده و بر شهر ویی حمله برد، و بر آن شهر غالب گشت، سپس از کار کناره گرفت و در 390 پ، میلادی چون مردم گالیا به روم حمله بردند باز به مقام دیکتاتوری رسید و سرانجام در 365 قبل از میلاد به مرض طاعون درگذشت، (تاریخ تمدن قدیم فوستل دوکولانژ)
لغت نامه دهخدا
(کَ لی یو)
نوعی از مازریون است و آن سیاه می باشد. گرم و خشک است در چهارم. بر برص و بهق و نمش طلا کنند نافع آید. (برهان) (آنندراج). نوعی از مازریون. (ناظم الاطباء). خامالیون. خامالاون. خامالا. (فرهنگ فارسی معین). شیخ الرئیس در مفردات قانون گوید: صنفی از مازریون اسود است و قتال باشد و آن را خامالیون نیز نامند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به خامالیون شود
لغت نامه دهخدا
(یُ)
اتومبیل بزرگ بارکشی. این لفظ فرانسوی است. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
کمالان. خانه خشت و گلی کوچک. خانه محقر و تاریک. خانه خشت سخت محقر و ناچیز. خانه گلین و کم ارزش. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کامیون
تصویر کامیون
اتومبیل بزرگ بارکشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامیون
تصویر کامیون
اتومبیل بزرگ که برای حمل و نقل بار به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کامیون
تصویر کامیون
باری
فرهنگ واژه فارسی سره
اتومبیل، تریلی، خودرو، کامانکار، ماشین، موتور
فرهنگ واژه مترادف متضاد