کوه مار. دهی از دهستان دیزمار باختری است که در بخش ورزقان شهرستان اهر است و 1778 تن سکنه دارد. این ده در دو محل به فاصله پانصد گز به نام کمار بالا (علیا) و کمار پایین (سفلی) معروف است. سکنه کمار بالا 1162 نفر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
کوه مار. دهی از دهستان دیزمار باختری است که در بخش ورزقان شهرستان اهر است و 1778 تن سکنه دارد. این ده در دو محل به فاصله پانصد گز به نام کمار بالا (علیا) و کمار پایین (سفلی) معروف است. سکنه کمار بالا 1162 نفر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
شهرکی است از بشاور به ناحیت پارس خرم و آبادان. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 134). خشت و کمارج دو شهرک اند در میان قهستان گرم سیر به غایت و درختان خرما بسیار باشد اما هیچ میوۀ دیگر نباشد و آب روان دارد اما گرم و ناخوش باشد و غلۀ آنجا بعضی بخس است و بعضی باریاب و مردم آنجا بیشترین سلاح ور و... باشند. (فارسنامه ابن البلخی ص 143). خشت و کمارج دو شهرند در میان کوهستان گرمسیر است و آب روان دارند و جزدرخت خرما هیچ میوۀ دیگر نبود غله اش هم دیمی و هم آبی باشد و مردم آنجا سلاح ورز باشند و... (نزهه القلوب چ لیدن ص 128). یکی از دهستانهای سه گانه بخش خشت از شهرستان کازرون و حدود و مشخصات آن به قرار ذیل است: از شمال به تنگ معروف ترکان و کتل کمارج، از مغرب به کتل رودک و رود خانه شاپور، از مشرق به ارتفاعات سربالشت و کوه پوسگان و از جنوب به دهستان حومه خشت محدود است. این دهستان در جنوب شرقی بخش واقع و جلگه و دامنه است و هوایی گرم دارد. آب مشروب و زراعتی آن از رود خانه شاپور و چشمه و قنات تأمین می شود. این دهستان از 8 آبادی تشکیل شده است و سکنۀ آن در حدود 2600 نفر و قرای مهم آن عبارت است از: ده کهنه، الیف، بناف، رودک، کمارج که مرکز دهستان است. در قسمتهای خاوری دهستان و باختر آن طوایف مختلف از ایل قشقایی قشلاق می کنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
شهرکی است از بشاور به ناحیت پارس خرم و آبادان. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 134). خشت و کمارج دو شهرک اند در میان قهستان گرم سیر به غایت و درختان خرما بسیار باشد اما هیچ میوۀ دیگر نباشد و آب روان دارد اما گرم و ناخوش باشد و غلۀ آنجا بعضی بخس است و بعضی باریاب و مردم آنجا بیشترین سلاح ور و... باشند. (فارسنامه ابن البلخی ص 143). خشت و کمارج دو شهرند در میان کوهستان گرمسیر است و آب روان دارند و جزدرخت خرما هیچ میوۀ دیگر نبود غله اش هم دیمی و هم آبی باشد و مردم آنجا سلاح ورز باشند و... (نزهه القلوب چ لیدن ص 128). یکی از دهستانهای سه گانه بخش خشت از شهرستان کازرون و حدود و مشخصات آن به قرار ذیل است: از شمال به تنگ معروف ترکان و کتل کمارج، از مغرب به کتل رودک و رود خانه شاپور، از مشرق به ارتفاعات سربالشت و کوه پوسگان و از جنوب به دهستان حومه خشت محدود است. این دهستان در جنوب شرقی بخش واقع و جلگه و دامنه است و هوایی گرم دارد. آب مشروب و زراعتی آن از رود خانه شاپور و چشمه و قنات تأمین می شود. این دهستان از 8 آبادی تشکیل شده است و سکنۀ آن در حدود 2600 نفر و قرای مهم آن عبارت است از: ده کهنه، الیف، بناف، رودک، کمارج که مرکز دهستان است. در قسمتهای خاوری دهستان و باختر آن طوایف مختلف از ایل قشقایی قشلاق می کنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
بمعنی تخمار است و آن تیری باشد بی پیکان و بجای پیکان گرهی دارد. (برهان) (ازانجمن آرا) (از آنندراج). و آنرا تکمر نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). تیری است بی پیکان که بجای پیکان گرهی بشکل تخم کبوتر دارد و از آن او را تخمار و تکمار نیز خوانند. منسوب به تکمه و تکمار مخفف آن و در بهار عجم آورده و در فرهنگها نیافتم. (انجمن آرا). تخمار که تیر بی پیکان بود و بعوض پیکان گرهی از چوب یا استخوان دارد. (ناظم الاطباء) : هم از وی است خوارج نشانۀ لعنت که سکزن است بر ایشان سزا نه تکمار است امیرخسرو (از انجمن آرا). رجوع به تخمار و تکمر شود
بمعنی تخمار است و آن تیری باشد بی پیکان و بجای پیکان گرهی دارد. (برهان) (ازانجمن آرا) (از آنندراج). و آنرا تُکمُر نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). تیری است بی پیکان که بجای پیکان گرهی بشکل تخم کبوتر دارد و از آن او را تخمار و تکمار نیز خوانند. منسوب به تکمه و تکمار مخفف آن و در بهار عجم آورده و در فرهنگها نیافتم. (انجمن آرا). تخمار که تیر بی پیکان بود و بعوض پیکان گرهی از چوب یا استخوان دارد. (ناظم الاطباء) : هم از وی است خوارج نشانۀ لعنت که سکزن است بر ایشان سزا نه تکمار است امیرخسرو (از انجمن آرا). رجوع به تخمار و تکمر شود