جدول جو
جدول جو

معنی کماثر - جستجوی لغت در جدول جو

کماثر(کُ ثِ)
کوتاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قصیر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کُ تِ)
مرد سطبر. کمتر. (منتهی الارب). ضخم. (اقرب الموارد). مرد سطبر. (آنندراج). مرد ستبر. (ناظم الاطباء) ، کوتاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قصیر. (اقرب الموارد) ، درشت سخت اندام. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دُ ثِ)
زمین نرم، شتر بسیارگوشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). و رجوع به دمثر شود
لغت نامه دهخدا
(ثِ)
بسیار. یقال: عدد کاثر، ای کثیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
زالزالک وحشی. ولیک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ولیک را در هیجان کمار گویند. (جنگل شناسی ج 2 ص 236). و رجوع به ولیک و زالزالک شود
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ)
کوه مار. دهی از دهستان دیزمار باختری است که در بخش ورزقان شهرستان اهر است و 1778 تن سکنه دارد. این ده در دو محل به فاصله پانصد گز به نام کمار بالا (علیا) و کمار پایین (سفلی) معروف است. سکنه کمار بالا 1162 نفر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کاثر
تصویر کاثر
بسیار انبوه بسیار کثیر: (در غمار دیار اسلام با وجود چنان لشکری (کاثر) وافر دلهای خواص وعوام حشم شکسته شد)
فرهنگ لغت هوشیار
آثار و نشانه های نیک و کارهای پسندیده که از کسی باقی ماند، مفاخر، مکارم اثر، جمع ماثره، نیکنشانها جمع ماثره. و ماثره: اعمال پسندیده آثار نیکوی باقی خلفا و ماثر ایشان رضوانالله علیهم ا جمعین، مکرمتهای موروثی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاثر
تصویر کاثر
((ثِ))
بسیار، کثیر
فرهنگ فارسی معین
کارهای نیک، آثارنیک، ماثره ها، آثار نیکو، اخبار، خبرها
فرهنگ واژه مترادف متضاد