نوعی سلاح جنگی چوبی و خمیده که برای پرتاب کردن تیر به کار می رفت، چوبی بلند و سرکج برای جدا کردن الیاف پنبه یا پشم از یکدیگر، در علم نجوم قوس، در موسیقی آرشه، در موسیقی سازی زهی شبیه رباب و به شکل کمان کمان چاچی: نوعی کمان مرغوب که در چاچ (نام قدیم تاشکند) ساخته می شد، برای مثال پیاده ز بهرام بگریختند / کمان های چاچی فرو ریختند (فردوسی - ۸/۱۳۶)، کمان های چاچی و تیر خدنگ / سپرهای چینی و ژوبین جنگ (فردوسی - ۱/۱۲۷) کمان رستم: کنایه از رنگین کمان کمان گشادن: به دست گرفتن کمان و کشیدن زه آن و تیر انداختن
نوعی سلاح جنگی چوبی و خمیده که برای پرتاب کردن تیر به کار می رفت، چوبی بلند و سرکج برای جدا کردن الیاف پنبه یا پشم از یکدیگر، در علم نجوم قوس، در موسیقی آرشه، در موسیقی سازی زهی شبیه رباب و به شکل کمان کَمان چاچی: نوعی کمان مرغوب که در چاچ (نام قدیم تاشکند) ساخته می شد، برای مِثال پیاده ز بهرام بگریختند / کمان های چاچی فرو ریختند (فردوسی - ۸/۱۳۶)، کمان های چاچی و تیر خدنگ / سپرهای چینی و ژوبین جنگ (فردوسی - ۱/۱۲۷) کَمان رستم: کنایه از رنگین کمان کَمان گشادن: به دست گرفتن کمان و کشیدن زه آن و تیر انداختن
از جملۀ پانزده پاره دیهی بود ازاصفهان که در خلافت منصور بهم پیوست و محلتها را تشکیل داد و این محله ها را به نام آن دیه ها خواندند. (از مجمع التواریخ ص 524). در ترجمه محاسن اصفهان آمده: بیرون آنچه خارج شهر مهمل نهاده و محلات مشهوره از آن منقطع و معطل افتاده مثل کماآن و... و رجوع به مجمل التواریخ ص 524 و ترجمه محاسن اصفهان ص 51 شود
از جملۀ پانزده پاره دیهی بود ازاصفهان که در خلافت منصور بهم پیوست و محلتها را تشکیل داد و این محله ها را به نام آن دیه ها خواندند. (از مجمع التواریخ ص 524). در ترجمه محاسن اصفهان آمده: بیرون آنچه خارج شهر مهمل نهاده و محلات مشهوره از آن منقطع و معطل افتاده مثل کماآن و... و رجوع به مجمل التواریخ ص 524 و ترجمه محاسن اصفهان ص 51 شود
کشور باستانی در شمال شرقی سوریه و در مشرق کاپادوکیه و پایتخت آن ساموزات بوده است. (از لاروس). کشوری بود بین کیلیکیه و کاپادوکیه وبین النهرین. در اواسط قرن دوم پیش از میلاد که قدرت سلوکیه رو به ضعف نهاد در کماژن سامس نامی سلسلۀ حکمرانان کماژی را تأسیس کرد. (از ایران باستان ج 3 ص 2064 و 2087). و رجوع به ایران باستان صفحات 1101 و 2087 و 2455 و 2456 شود
کشور باستانی در شمال شرقی سوریه و در مشرق کاپادوکیه و پایتخت آن ساموزات بوده است. (از لاروس). کشوری بود بین کیلیکیه و کاپادوکیه وبین النهرین. در اواسط قرن دوم پیش از میلاد که قدرت سلوکیه رو به ضعف نهاد در کماژن سامس نامی سلسلۀ حکمرانان کماژی را تأسیس کرد. (از ایران باستان ج 3 ص 2064 و 2087). و رجوع به ایران باستان صفحات 1101 و 2087 و 2455 و 2456 شود
دروغگوی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (غیاث). کاذب. دروغزن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، مؤنت کشنده و بار کشنده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، سورتهای قرآن که هریک کمابیش صد آیت است چون یونس و هود و یوسف و بنی اسرائیل و کهف و مانند آن. و این مأخوذ است از قول رسول: اعطیت مکان الزبور المائن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
دروغگوی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (غیاث). کاذب. دروغزن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، مؤنت کشنده و بار کشنده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، سورتهای قرآن که هریک کمابیش صد آیت است چون یونس و هود و یوسف و بنی اسرائیل و کهف و مانند آن. و این مأخوذ است از قول رسول: اعطیت مکان الزبور المائن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
موجودشونده. (از منتخب) (غیاث). موجود. هست. - کائن بودن، موجود بودن. تکوین شدن. - کائن شدن، مستقر شدن. استقرار یافتن. استوار شدن. ، واقع شونده: المقدر کائن، چند. کایّن. (منتهی الارب). مؤلف غیاث آرد: مشتق از کون بالفتح که بمعنی بودن و هست شدن است و کاءیّن بفتح کاف و همزه و تشدید تحتانی مکسور و سکون نون و کائن به کسر همزه بر وزن ضامن و کائی بسکون همزه و یای تحتانی مکسور منون و کیئن و کی ٔ بفتح کاف و سکون تحتانی و همزۀ مکسور منون و کاء بفتح کاف و سکون همزه، این هر پنج الفاظ در حقیقت گویا که یک لفظ است بمعنی کم خبریه و معنی کم خبریه لفظ بسیار باشد چنانکه کم رجل عندی، بسیار مرداند نزدیک من، پس معنی کائن رجل عندی همین است و احتراز از کم استفهامیه کرده است و معنی کم استفهامیه لفظ چند است چنانچه کم رجلاً عندک، یعنی چند مرداند نزدیک تو. کائن اصل همه است و باقی هرچهار لفظ مذکوره متنوعه شده اند از آن. (غیاث) (آنندراج)
موجودشونده. (از منتخب) (غیاث). موجود. هست. - کائن بودن، موجود بودن. تکوین شدن. - کائن شدن، مستقر شدن. استقرار یافتن. استوار شدن. ، واقع شونده: المقدر کائن، چند. کایّن. (منتهی الارب). مؤلف غیاث آرد: مشتق از کون بالفتح که بمعنی بودن و هست شدن است و کَاءَیّن بفتح کاف و همزه و تشدید تحتانی مکسور و سکون نون و کائن به کسر همزه بر وزن ضامن و کائی بسکون همزه و یای تحتانی مکسور منون و کیئن و کی ٔ بفتح کاف و سکون تحتانی و همزۀ مکسور منون و کاء بفتح کاف و سکون همزه، این هر پنج الفاظ در حقیقت گویا که یک لفظ است بمعنی کم خبریه و معنی کم خبریه لفظ بسیار باشد چنانکه کم رجل عندی، بسیار مرداند نزدیک من، پس معنی کائن رجل عندی همین است و احتراز از کم استفهامیه کرده است و معنی کم استفهامیه لفظ چند است چنانچه کم رجلاً عندک، یعنی چند مرداند نزدیک تو. کائن اصل همه است و باقی هرچهار لفظ مذکوره متنوعه شده اند از آن. (غیاث) (آنندراج)
اگر در خواب بیند که تیرو کمان داشت، دلیل که از سفر فایده یابد. اگر بیند کسی کمان به او داد، دلیل است او را پسری آید یا برادر. اگر بیند از کمان تیر انداخت، دلیل که سخن حق و باطل گوید. اگر بیند کمان به کسی داد یا فروخت و یا ضایع شد، دلیل که از زن جدا شود. محمد بن سیرین دیدن کمان درخواب بر شش وجه است. ، اول: سفر. ، دوم: فرزند. ، سوم: زن. ، چهارم: قوت ونیرومندی. ، پنجم: اعمال نیکو. ، ششم: مردم دوست بودن (دوست و رفیق). اگر بیند که به دست تیرو کمان ساخت، دلیل است کارش ساخته شود. اگر دید کمان را فروخت و درم بستد، دلیل است درم را بر دین اختیار نماید. اگر در بهای کمان جنسی بستد، دلیل است مرادش حاصل شود. اگر دید کمان را در کماندان نهاد، دلیل است از دنیا برود. اگر دید کمان نو و پاکیزه داشت، دلیل که کردار نیکو نماید.
اگر در خواب بیند که تیرو کمان داشت، دلیل که از سفر فایده یابد. اگر بیند کسی کمان به او داد، دلیل است او را پسری آید یا برادر. اگر بیند از کمان تیر انداخت، دلیل که سخن حق و باطل گوید. اگر بیند کمان به کسی داد یا فروخت و یا ضایع شد، دلیل که از زن جدا شود. محمد بن سیرین دیدن کمان درخواب بر شش وجه است. ، اول: سفر. ، دوم: فرزند. ، سوم: زن. ، چهارم: قوت ونیرومندی. ، پنجم: اعمال نیکو. ، ششم: مردم دوست بودن (دوست و رفیق). اگر بیند که به دست تیرو کمان ساخت، دلیل است کارش ساخته شود. اگر دید کمان را فروخت و درم بستد، دلیل است درم را بر دین اختیار نماید. اگر در بهای کمان جنسی بستد، دلیل است مرادش حاصل شود. اگر دید کمان را در کماندان نهاد، دلیل است از دنیا برود. اگر دید کمان نو و پاکیزه داشت، دلیل که کردار نیکو نماید.