جدول جو
جدول جو

معنی کماآن - جستجوی لغت در جدول جو

کماآن
از جملۀ پانزده پاره دیهی بود ازاصفهان که در خلافت منصور بهم پیوست و محلتها را تشکیل داد و این محله ها را به نام آن دیه ها خواندند. (از مجمع التواریخ ص 524). در ترجمه محاسن اصفهان آمده: بیرون آنچه خارج شهر مهمل نهاده و محلات مشهوره از آن منقطع و معطل افتاده مثل کماآن و... و رجوع به مجمل التواریخ ص 524 و ترجمه محاسن اصفهان ص 51 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کمان
تصویر کمان
نوعی سلاح جنگی چوبی و خمیده که برای پرتاب کردن تیر به کار می رفت، چوبی بلند و سرکج برای جدا کردن الیاف پنبه یا پشم از یکدیگر،
در علم نجوم قوس،
در موسیقی آرشه، در موسیقی سازی زهی شبیه رباب و به شکل کمان
کمان چاچی: نوعی کمان مرغوب که در چاچ (نام قدیم تاشکند) ساخته می شد، برای مثال پیاده ز بهرام بگریختند / کمان های چاچی فرو ریختند (فردوسی - ۸/۱۳۶)، کمان های چاچی و تیر خدنگ / سپرهای چینی و ژوبین جنگ (فردوسی - ۱/۱۲۷)
کمان رستم: کنایه از رنگین کمان
کمان گشادن: به دست گرفتن کمان و کشیدن زه آن و تیر انداختن
فرهنگ فارسی عمید
(کَ ءِ)
جمع واژۀ کمین، پنهان نشیننده به قصد دشمن در جنگ. (آنندراج). و رجوع به کمین شود
لغت نامه دهخدا
(کُمْ ما ژِ)
کشور باستانی در شمال شرقی سوریه و در مشرق کاپادوکیه و پایتخت آن ساموزات بوده است. (از لاروس). کشوری بود بین کیلیکیه و کاپادوکیه وبین النهرین. در اواسط قرن دوم پیش از میلاد که قدرت سلوکیه رو به ضعف نهاد در کماژن سامس نامی سلسلۀ حکمرانان کماژی را تأسیس کرد. (از ایران باستان ج 3 ص 2064 و 2087). و رجوع به ایران باستان صفحات 1101 و 2087 و 2455 و 2456 شود
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ)
از دیه های کوزدر. (تاریخ قم، ص 141)
لغت نامه دهخدا
چوبی خمیده که دو سر آن را با زه محکم بکشند و ببندند، قوس، هر چیز خمیده را کمان گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمان
تصویر کمان
((کَ))
وسیله ای برای تیراندازی در قدیم
کمان به زه بودن: کنایه از آماده نبرد بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمان
تصویر کمان
هلال، قوس، منحنی
فرهنگ واژه فارسی سره
شیز، قوس، کمانه، گوژ، وتر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اگر در خواب بیند که تیرو کمان داشت، دلیل که از سفر فایده یابد. اگر بیند کسی کمان به او داد، دلیل است او را پسری آید یا برادر. اگر بیند از کمان تیر انداخت، دلیل که سخن حق و باطل گوید. اگر بیند کمان به کسی داد یا فروخت و یا ضایع شد، دلیل که از زن جدا شود. محمد بن سیرین
دیدن کمان درخواب بر شش وجه است. ، اول: سفر. ، دوم: فرزند. ، سوم: زن. ، چهارم: قوت ونیرومندی. ، پنجم: اعمال نیکو. ، ششم: مردم دوست بودن (دوست و رفیق).
اگر بیند که به دست تیرو کمان ساخت، دلیل است کارش ساخته شود. اگر دید کمان را فروخت و درم بستد، دلیل است درم را بر دین اختیار نماید. اگر در بهای کمان جنسی بستد، دلیل است مرادش حاصل شود. اگر دید کمان را در کماندان نهاد، دلیل است از دنیا برود. اگر دید کمان نو و پاکیزه داشت، دلیل که کردار نیکو نماید.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
وسیله ای برای باز کردن چشم
فرهنگ گویش مازندرانی