جدول جو
جدول جو

معنی کلیکرون - جستجوی لغت در جدول جو

کلیکرون(کِ کَ)
به لغت یونانی رستنیی باشد که آن را کهزک خوانند و آن خردل بوستانی است. آب آن را گرفته در پای درخت انار ترش بریزند شیرین شود و بعضی گویند تره تیزک است که به زبان عربی جیرجیر خوانند. (برهان) (آنندراج). معرب از یونانی، تره تیزک. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
کلیکرون
یونانی تازی گشته تره تیزک از گیاهان تره تیزک
تصویری از کلیکرون
تصویر کلیکرون
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میکرون
تصویر میکرون
واحد اندازه گیری طول اشیای کوچک، برابر با یک هزارم میلی متر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلیون
تصویر کلیون
جامه یا پارچۀ هفت رنگ، انگلیون
فرهنگ فارسی عمید
(کُنْ)
ازمردم آتن که اجیر پی سوت نس والی لیدیه گشت و بر ضد داریوش دوم کمک کرد. (ایران باستان ج 2 ص 959 و 965)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
گیاهی باشد به غایت گنده و بدبوی که آن را کمای و گل گنده نیزگویند. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). کشنج. (فهرست مخزن الادویه). و رجوع به کما و کمای شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
جامه ای را گویند که از هفت رنگ بافته باشند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). با کاف پارسی (گلیون) است مخفف انگلیون. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به گلیون و انگلیون شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
مادۀ مالیدنی است که زنان چهرۀ خود را بدان سرخ کنند و آن غیر عربی است. (از اقرب الموارد). و رجوع به گلگون شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
واحد اندازه گیری قطر سلولها و میکربها و دیگر ذرات ذره بینی
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از دهستان هرازپی است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
سبزیی باشد معروف که خورند و آن را به شیرازی ترخانی گویند، و بعضی گویند گیاهی باشد که آن را طرخون خوانند و بیخ آن را عاقرقرحا نامند. (برهان) (آنندراج). طرخون. عاقرقرحا. (ناظم الاطباء). ترخانی. طرخون. ترخون. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(رَ نُ /نِ / نَ دَ)
کله کردن. کوتاه بریدن درختی یاشاخی را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
گمان برم که به فضل و بزرگواری خویش
ببار آری آن شاخ را که او کل کرد.
سوزنی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از میکرون
تصویر میکرون
یک هزارم میلی متر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلیکان
تصویر کلیکان
کمای گل کنده، ترخانی طرخون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میکرون
تصویر میکرون
((رُ))
واحد طول برابر یک میلیونم متر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلیون
تصویر کلیون
((کُ))
گلیون، جامه هفت رنگ
فرهنگ فارسی معین
اتراق گاه، محل بازی، از روستاهای بلوک آنند واقع در ولوپی شهرستان سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان هرازپی شهرستان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
نام آبادی از دهستان فیروزجاه شهرستان بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بندپی واقع در منطقه ی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی