- کلیم (پسرانه)
- هم سخن، سخنگو، لقب موسی (ع)
معنی کلیم - جستجوی لغت در جدول جو
- کلیم
- کلیم الله، آنکه خداوند با او سخن گفته است، لقب حضرت موسی
- کلیم
- لقب موسی علیه السلام (کلیم الله)
- کلیم ((کَ))
- هم سخن، هم صحبت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیرو حضرت موسی، یهودی
یهوتکان یهوتان یهودان یهودیان
به سخن در آوردن نولاندن به گفت واداشتن، زخم کردن زخماندن
سخن گفتن با کسی
همگی، همه
تلیک
همگی
نماهنگ
سخن، گفتار
سر قلیان، قلیان. گیاهی از رده پیوسته گلبرگان که خود تیره جدا گانه ای را شبیه به تیره زیتونیان تشکیل میدهد و آن در مرداب میروید و دارای گلهای تنها و چهار قسمتی است ابو قرنین شاه بلوط آبی
درد آور
بردبار، خویشتن دار و نامی از نامهای خدایتعالی
درست و صاحب سلامت، بی عیب
همه، همگی، کامل، تام
نوعی قلیان، سر قلیان گلی
لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کژبین، چپ چشم، چشم گشته، کج چشم، کج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کلاژ، کلاژه، کلاج، احول، دوبین
انگشت کوچک دست یا پا، انگشتک، کابلج، کالوج، انگشت کهین، خنصر، انگشت خنصر
انگشت کوچک دست یا پا، انگشتک، کابلج، کالوج، انگشت کهین، خنصر، انگشت خنصر
عاجز، درمانده، کند، سست
در خور ملامت، سزاوار نکوهش
عنصر گازی سبک، بی رنگ، بی بو، که برای پر کردن بالن ها و در جوش کاری کاربرد دارد
دردناک، دردآورنده، بسیار دردناک
دانا، دانشمند، از نام های خداوند
نوعی فرش که با نخ پنبه ای یا پشمی، بر روی دار و معمولاً طرح آن اشکال هندسی دارد
قول، سخن، سخنی که مفید معنی تام باشد، عبارت یا جمله ای که از مسند و مسند الیه ترکیب شود و دارای معنی باشد
کلام پهلودار: سخن پهلودار
کلام سمین: مقابل غث، کنایه از سخن استوار و محکم
کلام پهلودار: سخن پهلودار
کلام سمین: مقابل غث، کنایه از سخن استوار و محکم
هر یک از دو عضو درونی بدن به شکل لوبیا که در پشت شکم و پایین دنده ها قرار دارد و مواد زائد خون را به صورت ادرار دفع می کند، قلوه، گرده
نهفته، پنهان، مشکی که آب از آن تراوش نکند