- کلیسیایی
- کلیسیاکی کرساکی کازهای
معنی کلیسیایی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Churchly
eclesiástico
kirchlich
kościelny
церковный
церковний
eclesiástico
ecclésiastique
ecclesiastico
kerkelijk
गिरजाघर जैसा
secara gerejawi
كنسيٌّ
כנסייתי
教会のように
kiliseye ait
kwa kidini
แบบศาสนจักร
গির্জার মতো
کلیسائی طور پر
شیمیایی
کیمیاوی، مربوط به کیمیا، شیمیایی
منسوب به کیمیا مربوط به کیمیا، کیمیاگر: ز عکس رخم خاک هر کوچه زر شد ترا کیسه خالی و من کیمیایی. (نادم گیلانی)
از یونانی} اکسیا: {کلیسیاک کرساک کازه معبد ترسایان محل عبادت مسیحیان: (در کلیسابدلبری ترسا گفتم ای بدام تو در بند) (هاتف اصفهانی)