جدول جو
جدول جو

معنی کلیز - جستجوی لغت در جدول جو

کلیز
زنبور، حشرۀ کوچکی از راستۀ نازک بالان، چهار بال نازک و نیش زهرآلود
تصویری از کلیز
تصویر کلیز
فرهنگ فارسی عمید
کلیز
زنبور. (آن میوه که در حلاوتش نیست بدل یارب نرسد بهیچ نوعیش خلل)، (هر دانه از آن تخم کلیز عسل است یک دانه از آن شود کدو های عسل)، (بنقل جهانگیری در وصف خربزه)
فرهنگ لغت هوشیار
کلیز
((کِ))
زنبور، خانه زنبور
تصویری از کلیز
تصویر کلیز
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کلیزه
تصویر کلیزه
گلیزه، کوزه، ظرف سفالی دسته دار یا بی دسته، کوچک تر از خم برای آب یا چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلیزه
تصویر کلیزه
سبوی آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلیزه
تصویر کلیزه
((کَ زِّ))
سبوی آب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنیز
تصویر کنیز
برده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کلیه
تصویر کلیه
همگی، همه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کلیک
تصویر کلیک
تلیک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کلیت
تصویر کلیت
همگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کلیپ
تصویر کلیپ
نماهنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بلیز
تصویر بلیز
سفره بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلیز
تصویر آلیز
جفتک جفته لگد پرانیدن ستور با دو پای از عقب، جست جستن، رم رمیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلیم
تصویر کلیم
(پسرانه)
هم سخن، سخنگو، لقب موسی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جلیز
تصویر جلیز
کمند مقود، مفسد غماز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلیه
تصویر کلیه
همه، همگی، کامل، تام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمیز
تصویر کمیز
شاش، ادرار، مایعی زرد رنگ مرکب از آب اسید اوریک نمک طعام و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع می شود
شاش، ادرار، پیشاب، بول، زهراب، پیشار، پیشیار، میزک، چامیز، چامیر، چامین، چمین، گمیز، شاشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلیک
تصویر کلیک
لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کژبین، چپ چشم، چشم گشته، کج چشم، کج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کلاژ، کلاژه، کلاج، احول، دوبین
انگشت کوچک دست یا پا، انگشتک، کابلج، کالوج، انگشت کهین، خنصر، انگشت خنصر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلیل
تصویر کلیل
عاجز، درمانده، کند، سست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کویز
تصویر کویز
کنج، گوشۀ خانه
قفیز، آستانۀ تحمل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الیز
تصویر الیز
جفته، جفتک، لگد، جست و خیز چهارپایان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کریز
تصویر کریز
خانۀ کوچک، کنج خانه، پر ریختن پرندگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلیه
تصویر کلیه
هر یک از دو عضو درونی بدن به شکل لوبیا که در پشت شکم و پایین دنده ها قرار دارد و مواد زائد خون را به صورت ادرار دفع می کند، قلوه، گرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آلیز
تصویر آلیز
جست و خیز چهارپایان، جفته، جفتک، جفته و لگد
آلیز زدن: جست و خیز کردن، جفته و لگد انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفلیز
تصویر کفلیز
کفگیر، آلتی سوراخ سوراخ و دسته دار برای گرفتن کف روی پختنی ها یا ظرف کردن غذا، کفچه، کرکفیز، کفچلیز، کفچلیزک، کفچلیزه، آردن، چمچه، کفچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفیز
تصویر کفیز
قفیز، پیمانه ای معادل ۱۲ صاع، واحد اندازه گیری سطح برابر با ۱۴۴ گز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلیم
تصویر کلیم
کلیم الله، آنکه خداوند با او سخن گفته است، لقب حضرت موسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلیز
تصویر گلیز
آب لزج که از دهان انسان یا حیوان خارج شود، آب دهان، بزاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنیز
تصویر کنیز
خدمتکار زن، مقابل غلام، خدمتکار زنی که او را خریده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلید
تصویر کلید
وسیله ای فلزی برای باز کردن قفل
وسیله ای برای وصل یا قطع کردن جریان برق،
کنایه از هر چیزی که به شخص برای حل مشکلش کمک کند مثلاً کلید مشکلت اینجاست،
پاسخ های درست به پرسش های چهارگزینه ای و مانند آن،
در موسیقی علامتی در ابتدای خطوط حامل که معرف نت ها می باشد
قطعه چوب بزرگی که به پای مجرمان وصل می کردند
کلید دو: در موسیقی کلیدی بین خط سه و چهار خطوط حامل که معرف موقعیت نت دو می باشد
کلید سل: در موسیقی کلیدی بر روی خط دوم خطوط حامل که معرف موقعیت نت سل می باشد
کلید فا: در موسیقی کلیدی بر روی خط چهارم خطوط حامل که معرف موقعیت نت فا می باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلیز
تصویر غلیز
لعاب دهان بچه، لعاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفیز
تصویر کفیز
پیمانه ای است برای غلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفلیز
تصویر کفلیز
کفچلیز: (اندر خور شهسوار شبدیز بود اندر خور دیگ و کاسه کفلیز بود)، (مولوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلوز
تصویر کلوز
غوزه پنبه که شکفته شده و پنبه ها از آن بر آمده باش جوزغه
فرهنگ لغت هوشیار
هر یک از دو عضو لوبیائی شکل که عضو مترشح دستگاه ادارای را بوجود میاورند و بنام قلوه و گرده نیز خوانده می شوند
فرهنگ لغت هوشیار