جدول جو
جدول جو

معنی کلیخن - جستجوی لغت در جدول جو

کلیخن
اسم هندی خولنجان است. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به خولنجان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کلیون
تصویر کلیون
جامه یا پارچۀ هفت رنگ، انگلیون
فرهنگ فارسی عمید
(غَ خُ)
رجوع به غلیخون شود
لغت نامه دهخدا
(کُلْ)
دهی از دهستان آغمیون است که در بخش مرکزی شهرستان سراب است و 859 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
جامه ای را گویند که از هفت رنگ بافته باشند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). با کاف پارسی (گلیون) است مخفف انگلیون. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به گلیون و انگلیون شود
لغت نامه دهخدا
(کُ / کُ لَ / کَ لی)
منزل اول است از ری برای کسی که قصد خوار را داشته باشد. (از معجم البلدان). دهی از دهستان فشافویۀ بخش مرکزی ری است که در شهرستان تهران واقع است و 555 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). نام قریه ای به ری و ثقه الاسلام محمد بن یعقوب بن اسحاق (متوفی به سال 329) از آنجاست. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غلیخن
تصویر غلیخن
پودنه پونه از گیاهان پونه. توضیح این کلمه به صورت غلیخن هم آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیخن
تصویر لیخن
یونانی تازی گشته گلسنگ از گیاهان بنگرید به لیخن گلسنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلیون
تصویر کلیون
((کُ))
گلیون، جامه هفت رنگ
فرهنگ فارسی معین
رد پای کسی را یافتن
فرهنگ گویش مازندرانی
خاکستر، کرک، دودی که به هنگام روشن کردن بخاری، از آن برخیزد.، گوسفند ماده ی شاخ دار
فرهنگ گویش مازندرانی