- کلکسیون
- مجموعه ای از اشیای هم خانواده
معنی کلکسیون - جستجوی لغت در جدول جو
- کلکسیون
- مجموعه تمبر، تابلو، نقاشی و غیره
- کلکسیون ((کُ لِ یُ))
- مجموعه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرانسوی هنبار (مجموعه) فرانسوی هنبارگر
فرانسوی خمش نرمش تا شدگی
فرانسوی افگنه ته نشست تندابه در دهانه آبراهه
فرانسوی واکنش
فرانسوی همگری (نسبت)
فرانسوی بازتابش، سکالش (تامل)
فرانسوی آشکار سازی
فرانسوی خوردگی
فرانسوی کند و ساب
فرانسوی گرانشرفت
فرانسوی سنگال
مجمعی که جهت تحقیق و مطالعه درباره طرحی یا مسئله ای تشکیل گردد
((کُ))
فرهنگ فارسی معین
گروهی افراد که برای انجام دادن وظیفه خاصی تعیین شده اند، گروه، هیئت (واژه فرهنگستان)، حق العمل کاری، دلالی
هیئت یا انجمنی مرکب از چند نفر که برای رسیدگی به امری تشکیل شده باشد، در علوم سیاسی هر یک از شعب مجلس شورا، پولی که به خاطر انجام کاری یا ترتیب دادن معامله ای بین دو نفر ردوبدل شود، حق دلالی
واکنش، عکس العمل، در علم شیمی تغییر حالت یک جسم در نتیجۀ تاثیر جسم دیگر در آن، در علوم سیاسی ارتجاع و تمایل به اوضاع کهنه و قدیم، مخالفت با تجدد
مقطع، بریدگی
محلول دارویی مایع که روی پوست مالیده می شود
فلسفه کلیبون سگ روشی کلپس: انگلیسی فرو پاشی ریزش، ویرانی
ماموریتی که برای اجرای امری بکسی دهند، مجمعی که جهت تحقیق و مطالعه درباره طرحی یا مسئله ای تشکیل گردد، هر یک از شعب مجلس شورای ملی که از عده ای وکیلان تشکیل شود و بیکی از امور مملکتی رسیدگی کند: کمیسیون بودجه کمیسیون فرهنگ: در کمیسیون خارجه بنویس نام این بنده را به استادی. (بهار)، دلالیی که بانک یا اشخاص برای اجرای معاملات کنند، حق دلالی حق العمل
گروهی از فلاسفۀ یونان که فضیلت و سعادت را در ترک لذات و تجملات دانسته و با جامۀ ژولیده و سر و پای برهنه به سر می بردند و آداب ورسوم اجتماعی را تخطئه می کردند
جامه یا پارچۀ هفت رنگ، انگلیون
منسوب به کلک: ساخته از نای نیی نیین، قلمی