جدول جو
جدول جو

معنی کلکسیون - جستجوی لغت در جدول جو

کلکسیون
مجموعه ای از اشیای هم خانواده
تصویری از کلکسیون
تصویر کلکسیون
فرهنگ فارسی عمید
کلکسیون
(کْلِ / کُ لِ یُ)
مجموعۀ تمبر، تابلو نقاشی و غیره. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
کلکسیون
مجموعه تمبر، تابلو، نقاشی و غیره
تصویری از کلکسیون
تصویر کلکسیون
فرهنگ لغت هوشیار
کلکسیون
((کُ لِ یُ))
مجموعه
تصویری از کلکسیون
تصویر کلکسیون
فرهنگ فارسی معین
کلکسیون
آلبوم، مجموعه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کلکسیون
کلکسیون، حشرات: ناراحتی، گیاهان: شادی، سنگهای معدنی: اتفاق ناخوشایند - لوک اویتنهاو
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

هیئت یا انجمنی مرکب از چند نفر که برای رسیدگی به امری تشکیل شده باشد، در علوم سیاسی هر یک از شعب مجلس شورا، پولی که به خاطر انجام کاری یا ترتیب دادن معامله ای بین دو نفر ردوبدل شود، حق دلالی
فرهنگ فارسی عمید
گروهی از فلاسفۀ یونان که فضیلت و سعادت را در ترک لذات و تجملات دانسته و با جامۀ ژولیده و سر و پای برهنه به سر می بردند و آداب ورسوم اجتماعی را تخطئه می کردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوسیون
تصویر لوسیون
محلول دارویی مایع که روی پوست مالیده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رآکسیون
تصویر رآکسیون
واکنش، عکس العمل، در علم شیمی تغییر حالت یک جسم در نتیجۀ تاثیر جسم دیگر در آن، در علوم سیاسی ارتجاع و تمایل به اوضاع کهنه و قدیم، مخالفت با تجدد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلیون
تصویر کلیون
جامه یا پارچۀ هفت رنگ، انگلیون
فرهنگ فارسی عمید
(کُ سی یُ / کُ مِ یُ)
مأخوذ از کمیسیون فرانسوی. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به کمیسیون شود
لغت نامه دهخدا
(کَ یُ)
رجوع به کلسیم شود
لغت نامه دهخدا
(کَ بی یو)
اولاد ابوالحسن کلبی که مدت 95 سال از دست خلفای فاطمی در جزیره صقلیه (سیسیل) امارت داشتند و حسن بن علی از نسل ابوالحسن کلبی، مؤسس این سلسله است و او از جانب منصور در 335 مأمور فتح این جزیره شد و آن را تسخیرکرد. پس از مرگ منصور به روزگار معز فاطمی حسن بن علی از صقلیه به مصر بازگشت و پسر وی ابوالحسن احمد بجای او حکم می راند. ده تن از این سلسله در مدت 95 سال امارت صقلیه داشتند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلبی جعفر بن محمد و کلبی حسن بن علی شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نام پهلوانی تورانی. (فرهنگ شاهنامۀ ولف) :
چو پیران و گرسیوز رهنمون
قراخان و چون شیده و کرسیون.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(اَ)
السیون. نام جزیره ای است در اقیانوس کبیر در قطعۀ میکرونزی و شمال جزایر مارشال. (از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 311)
لغت نامه دهخدا
(کُ یُن)
مأموریتی که برای اجرای امری به کسی دهند. (فرهنگ فارسی معین) ، مجمعی که جهت تحقیق و مطالعه در بارۀ طرحی یا مسئله ای تشکیل گردد. (فرهنگ فارسی معین) ، هر یک از شعب مجلس شورای ملی که از عده ای وکیلان تشکیل شود و به یکی از امور مملکتی رسیدگی کند: کمیسیون بودجه. کمیسیون فرهنگ. (فرهنگ فارسی معین) :
در کمیسیون خارجه بنویس
نام این بنده را به استادی.
بهار (از فرهنگ فارسی معین).
، در تداول فارسی زبانان، دلالیی که بانک یا اشخاص برای اجرای معاملات کنند. (فرهنگ فارسی معین).
- حق کمیسیون، حق دلالی. حق العمل. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کلکسیونر
تصویر کلکسیونر
فرانسوی هنبار (مجموعه) فرانسوی هنبارگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلکسیون
تصویر فلکسیون
فرانسوی خمش نرمش تا شدگی
فرهنگ لغت هوشیار
ماموریتی که برای اجرای امری بکسی دهند، مجمعی که جهت تحقیق و مطالعه درباره طرحی یا مسئله ای تشکیل گردد، هر یک از شعب مجلس شورای ملی که از عده ای وکیلان تشکیل شود و بیکی از امور مملکتی رسیدگی کند: کمیسیون بودجه کمیسیون فرهنگ: در کمیسیون خارجه بنویس نام این بنده را به استادی. (بهار)، دلالیی که بانک یا اشخاص برای اجرای معاملات کنند، حق دلالی حق العمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلبیون
تصویر کلبیون
فلسفه کلیبون سگ روشی کلپس: انگلیسی فرو پاشی ریزش، ویرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکسیون
تصویر سکسیون
مقطع، بریدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمیسیون
تصویر کمیسیون
مجمعی که جهت تحقیق و مطالعه درباره طرحی یا مسئله ای تشکیل گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنکرسیون
تصویر کنکرسیون
فرانسوی سنگال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلوویون
تصویر کلوویون
فرانسوی گرانشرفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کراسیون
تصویر کراسیون
فرانسوی کند و ساب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کروسیون
تصویر کروسیون
فرانسوی خوردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دتکسیون
تصویر دتکسیون
فرانسوی آشکار سازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفلکسیون
تصویر رفلکسیون
فرانسوی بازتابش، سکالش (تامل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رلاسیون
تصویر رلاسیون
فرانسوی همگری (نسبت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رآکسیون
تصویر رآکسیون
فرانسوی واکنش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دژکسیون
تصویر دژکسیون
فرانسوی افگنه ته نشست تندابه در دهانه آبراهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمیسیون
تصویر کمیسیون
((کُ))
گروهی افراد که برای انجام دادن وظیفه خاصی تعیین شده اند، گروه، هیئت (واژه فرهنگستان)، حق العمل کاری، دلالی
فرهنگ فارسی معین
انجمن، کمیته، حق العمل، مزد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع میانرود بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی