جدول جو
جدول جو

معنی کلواذانی - جستجوی لغت در جدول جو

کلواذانی
(کَلْ)
نسبت است به کلواذی و آن از روستاهای بغداد است و منسوب بدان جا را کلوذانی و کلواذی نیز گویند. گروهی از دانشمندان از آنجا برخاسته اند. (از لباب الانساب ص 49)
لغت نامه دهخدا
کلواذانی
(کَلْ)
ابوالخطاب محفوظبن احمد بن الحسن بن احمد. فقیه حنبلی (432- 510 هجری قمری) وی از ابومحمد الجوهری و ابوطالب العشاری و جز آنها حدیث شنود و گروهی از ائمه از وی استماع حدیث کردند. او را اشعاری لطیف است. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَلْ وَ)
ابوالقاسم عبیدالله بن احمد بن محمد بن عبدالله بن الحسین بن الحسن بن خسرو فیروز بن ابی المهروان بن اردشیر بن بابک الکلوذانی. از برآوردگان ابی الفرات و مولد او پیش از 300 هجری قمری است و کتابی به اسم کتاب الخراج دارد که بار اول آن را به سال 326 نوشته و بار دیگر در 336 تصحیح و تکمیل کرده است. (الفهرست، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ایام او در وزارت امتدادی نیافت و در کاری متمکن نشد زیرا که درعهد او مصادرات بسیار بود و لشکر از او ارزاق خواستند و دشنامش دادند و سفاهت کردند. کلوذانی سوگند خورد که بعد از آن در وزارت شروع نکند و خانه خود ببست و وزارت دو ماه بیش نکرد. (تجارب السلف چ 1 ص 212)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی از دهستان قلعه شاهین بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین، واقع در دوازده هزارگزی جنوب خاوری سرپل ذهاب، کنار راه فرعی کلاوه. دشت و گرمسیر. دارای پنجاه تن سکنۀ کردی و فارسی زبان. آب آن از سراب قلعه شاهین. محصول آنجا غلات، برنج، توتون، پنبه و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(مَنی ی)
آنکه نصیحت پیدا کند و بدی پنهان دارد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دروغگویی که گوید و نکند و متظاهری که در دوستی راست نباشد بلکه نصیحت آشکار کند و جز آن را پنهان دارد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَلْ ذا)
قومی از سریانیان که به طرف عراق آمدند و در آنجا و در نواحی آن منزل گزیدند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا، بنقل از قاضی صاعد اندلسی)
لغت نامه دهخدا
(کَلْ)
ناحیه ای است به نزدیک بغداد و اکنون خراب است و آثار آن باقی است و گروهی از بزرگان بدانجا منسوب هستند. (از معجم البلدان) و رجوع به کلواذانی شود
لغت نامه دهخدا
ابن عبیدالله بن احمد کلواذانی مکنی به ابوالحسین و معروف به ابن قرعه وی از اهل ادب و صاحب فضلی عزیز است و کتب بسیار از مؤلفات طوال بخط خود نوشته است و وی ملازم ابوبکر صولی بود و از او روایت کند. سپس بشهر خویش کلواذی بازگشت و تا آخر عمر بدانجا اقامت داشت و ادیب و فاضل کلواذی او بود و مردمان از هر سوی بکسب ادب بدو روی آوردند و تا پایان حیات از طلب دانش باز نایستاد
لغت نامه دهخدا
کلوخ خردکنی که از تمهیدات آماده سازی زمین کشاورزی است
فرهنگ گویش مازندرانی