- کلمانی
- زبان آور: مرد
معنی کلمانی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برگرفته از نام سلمان پارسی از یاران پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آرایش گر پیرا، پیرایشگاه منسوب به سلمان (نامی از نامهای کسان)، منسوب به سلمان پارسی: بباید در ره ایمان یکی تسلیم سلمانی، کسی که موی سر مردم را اصلاح کند و ریش را بتراشد حلاق آرایشگر، مغازه سلمانی، حق و دستمزدی که به سلمانی ده و قریه پردازند. منسوب به سلمیه، نوعی شمشیر
کسی که موی سر و ریش مردم را می تراشد، آرایشگر مرد، کنایه از مکان اصلاح موی صورت و سر، آرایشگاه
بسیار تاریک، نوعی زمرد گران قیمت به رنگ سبز تیره
تاریک تار تیره، بهترین نوع زمرد و آن سبز سیر است و خفت وزن و سرعت انکسار و شدت نمومت و عدم مصابرت بر آتش از صفات اوست. در پیوند با ظلم است برابر با تاریک شدن ظلمانی ظلمانی تار آزاغ تارون دخش بخواه آنچه خواهی و دیگر ببخش مکن بر دل ما چنین روز دخش (فردوسی)
منسوب به کرمان: از مردم کرمان اهل کرمان: شاه نعمه الله کرمانی، ساخته و پرداخته کرمان
(کلمه تازی چی ترکی) ترجمان (مترجم)
منسوب به کلده از مردم کلده اهل کلده
از مردم کلده
منحنی
کلان بودن، بزرگ بودن
کلان بودن
قسمی مروارید است: مروارید اصفهبد حرج قطری و لازک و وردی و مفرس و لمانی که هر کس مثل آن ندیده بود
ایده آل
سه چنگی سازنده بلبان
سماوی، فلکی، سپهری
مینوی خدایی منسوب به رحمان خدایی ربانی
منسوب به سامان (خدات) از خاندان سامانیان
هر چیزی که به جسم منسوب شود
نسخه دوم از هر مکتوبی، نسخه دوم از سند و قبض و قباله و چک و هرچه مانند آنها باشد
غارتگر
حلوا فروش
اندوهگینی، وحشت، نفرت
قرار دادی
وابسته به سلیمان پادشاه، دار اشکنه
گروهی که سلمان پارسی را خدا می دانستند و واژه (مسلمان) را برگرفته از سلمان
شاهی منسوب به سلطان: بتخت بوستان زد گل دگر ره کوس سلطانی
هرزگی، یاوگی، بیهوده گویی
خوش گذرانی، خوشبختی، کامیابی
نسخۀ دوم از هر نوشته ای، رونوشت