دوایی است که آن را مغاث هندی گویند و آن بیخ درخت رمان البری است که انار صحرایی باشد، شکستگی و کوفتگی اعضا را نافع است. (برهان) (آنندراج). بیخ درخت انار دشتی. (ناظم الاطباء). کلس. قلقلان. (فرهنگ فارسی معین). حبی است هندی و به سریانی کلزی و به رومی شلوفتیج نامند و گفته اند پوست درختی است هندی و به هندی میده لکری نامند، یحتمل که مغاث هندی باشد. (از فهرست مخزن الادویه). و رجوع به کلس شود
دوایی است که آن را مغاث هندی گویند و آن بیخ درخت رمان البری است که انار صحرایی باشد، شکستگی و کوفتگی اعضا را نافع است. (برهان) (آنندراج). بیخ درخت انار دشتی. (ناظم الاطباء). کلس. قلقلان. (فرهنگ فارسی معین). حبی است هندی و به سریانی کلزی و به رومی شلوفتیج نامند و گفته اند پوست درختی است هندی و به هندی میده لکری نامند، یحتمل که مغاث هندی باشد. (از فهرست مخزن الادویه). و رجوع به کلس شود
سیلی، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی، چک، توگوشی، کشیده، لت، تپانچه، سرچنگ، صفعه پس گردنی جای کنده شده در کوه یا بیابان برای اقامت مسافران یا چهارپایان، برای مثال شهریاری که خلافش طلبد زود افتد / از سمن زار به خارستان وز کاخ به کاز (فرخی - ۲۰۳)، سقف صنوبر، ستونی که از تنۀ صنوبر درست می کنند، برای مثال یکی چادری جوی پهن و دراز / بیاویز چادر به بالای کاز (ازرقی - لغتنامه - کاز)
سیلی، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی، چَک، توگوشی، کِشیده، لَت، تَپانچِه، سَرچَنگ، صَفعِه پس گردنی جای کنده شده در کوه یا بیابان برای اقامت مسافران یا چهارپایان، برای مِثال شهریاری که خلافش طلبد زود افتد / از سمن زار به خارستان وز کاخ به کاز (فرخی - ۲۰۳)، سقف صنوبر، ستونی که از تنۀ صنوبر درست می کنند، برای مِثال یکی چادری جوی پهن و دراز / بیاویز چادر به بالای کاز (ازرقی - لغتنامه - کاز)
نوعی اسلحۀ کمری که جای چند فشنگ دارد. سازندۀ آن ساموئل کلت، مخترع امریکایی (۱۸۱۴ ی ۱۸۶۲ میلادی) بود، که نخستین تفنگ را که چند فشنگ در آن جا می گرفت، ساخت
نوعی اسلحۀ کمری که جای چند فشنگ دارد. سازندۀ آن ساموئل کلت، مخترع امریکایی (۱۸۱۴ ی ۱۸۶۲ میلادی) بود، که نخستین تفنگ را که چند فشنگ در آن جا می گرفت، ساخت
مکر، حیله، فریب، غدر، قلّاشی، کید، دلام، خدعه، نیرنگ، ستاوه، تنبل، ریو، گول، چاره، شید، دویل، احتیال، تزویر، دغلی، خاتوله، روغان، ترفند، نارو، گربه شانی، اشکیل، شکیل، حقّه، دستان، ترب کنایه از نیرنگ باز، زرنگ مثلاً عجب آدم کلکی است منقل، آتشدان نوعی قایق که با چوب، تخته و چند خیک بادکرده درست می شود و به وسیلۀ آن از روی آب عبور می کنند نیشتر، ابزار نوک تیز که با آن رگ می زنند، وسیلۀ رگ زدن، نشتر، نیسو، نیشو، مبضع کچل کوچک کنایه از شوم، نحس گاو میش نر جوان کلک زدن: حیله کردن
مَکر، حیلِه، فَریب، غَدر، قَلّاشی، کَید، دِلام، خُدعِه، نِیرَنگ، سَتاوِه، تُنبُل، ریوْ، گول، چارِه، شَید، دُویل، اِحتیال، تَزویر، دَغَلی، خاتولِه، رَوَغان، تَرفَند، نارُو، گُربِه شانِی، اِشکیل، شِکیل، حُقِّه، دَستان، تَرب کنایه از نیرنگ باز، زرنگ مثلاً عجب آدم کلکی است منقل، آتشدان نوعی قایق که با چوب، تخته و چند خیک بادکرده درست می شود و به وسیلۀ آن از روی آب عبور می کنند نیشتَر، ابزار نوک تیز که با آن رگ می زنند، وسیلۀ رگ زدن، نِشتَر، نیسو، نیشو، مِبضَع کچل کوچک کنایه از شوم، نحس گاو میش نر جوان کلک زدن: حیله کردن
سر انسان یا حیوان، سر، نوک، کنایه از عقل، ذهن، ضمیر، صفت، کنایه از باهوش، با استعداد مثلاً عجب آدم کله ای بود!، در علم زیست شناسی قسمتی از سبزی که به ساقه یا ریشه متصل است مثلاً کلۀ بادنجان، واحد شمارش بعضی اشیا به ویژه اشیای خوراکی مثلاً دو کله سیر، در علم زیست شناسی استخوان سر، جمجمه کله پا شدن: به سر درآمدن، از پا درآمدن، سرنگون شدن
سر انسان یا حیوان، سر، نوک، کنایه از عقل، ذهن، ضمیر، صفت، کنایه از باهوش، با استعداد مثلاً عجب آدم کله ای بود!، در علم زیست شناسی قسمتی از سبزی که به ساقه یا ریشه متصل است مثلاً کلۀ بادنجان، واحد شمارش بعضی اشیا به ویژه اشیای خوراکی مثلاً دو کله سیر، در علم زیست شناسی استخوان سر، جمجمه کله پا شدن: به سر درآمدن، از پا درآمدن، سرنگون شدن
پاپیروس، گیاهی از خانوادۀ جگن با ساقۀ بی برگ که در مصر باستان از ریشه اش به عنوان سوخت و مغزش به عنوان خوراک و ساقه اش برای تهیۀ طناب و پارچه استفاده می کردند، ورقه های شبیه مقوا که از این درخت تهیه و به جای کاغذ تا قرن هشتم میلادی برای نوشتن استفاده می شد، بردی قلم نی، گیاه نی تیر، برای مثال ز پرّ و ز پیکان کلک تو شیر / به روز بلا گردد از جنگ سیر (فردوسی - ۳/۱۴۶) چهار دندان تیز درندگان
پاپیروس، گیاهی از خانوادۀ جگن با ساقۀ بی برگ که در مصر باستان از ریشه اش به عنوان سوخت و مغزش به عنوان خوراک و ساقه اش برای تهیۀ طناب و پارچه استفاده می کردند، ورقه های شبیه مقوا که از این درخت تهیه و به جای کاغذ تا قرن هشتم میلادی برای نوشتن استفاده می شد، بَردی قلم نی، گیاه نی تیر، برای مِثال ز پرّ و ز پیکان کلک تو شیر / به روز بلا گردد از جنگ سیر (فردوسی - ۳/۱۴۶) چهار دندان تیز درندگان
جذام، بیماری عفونی مزمن که از علائم آن کم خونی، خستگی زیاد، سردرد، اختلال در دستگاه تنفس و دستگاه گوارش، درد مفاصل، تب، زکام و خونریزی از بینی می باشد، گاهی مادۀ متعفنی از بینی خارج می شود، موهای پلک و ابروها می ریزد، لکه هایی در پیشانی و چانه بروز می کند و لب ها و گونه ها متورم می شود، آکله، داءالاسد، لوری، خوره دف، دایره
جُذام، بیماری عفونی مزمن که از علائم آن کم خونی، خستگی زیاد، سردرد، اختلال در دستگاه تنفس و دستگاه گوارش، درد مفاصل، تب، زکام و خونریزی از بینی می باشد، گاهی مادۀ متعفنی از بینی خارج می شود، موهای پلک و ابروها می ریزد، لکه هایی در پیشانی و چانه بروز می کند و لب ها و گونه ها متورم می شود، آکِلِه، داءُالاَسَد، لوری، خُورِه دف، دایره
غنده، هر چیز پیچیده و گلوله شده، پنبۀ زده شده که آن را برای رشتن گلوله کرده باشند، پنبۀ گلوله شده، بندک، بنجک، پنجک، غندش، کندش، بندش، پندش، غند، گل غنده
غُنده، هر چیز پیچیده و گلوله شده، پنبۀ زده شده که آن را برای رشتن گلوله کرده باشند، پنبۀ گلوله شده، بَندَک، بُنجَک، پُنجَک، غُندِش، کَندِش، بَندَش، پُندَش، غُند، گُل غُنده
قورباغه، وزغ، جانوری از ردۀ دوزیستان با پاهای قوی و پره دار که در آب تخم می ریزد، برخی از انواع آن از بدن خود مایعی رقیق و سمّی جدا می کند، نوزاد بی دست و پای آن دارای سر بزرگ، دم دراز و آبشش است بزغ، غورباغه، وک، غوک، بک، پک، چغز، جغز، غنجموش، مگل، ضفدع، قاس، کلائو
قورباغه، وَزَغ، جانوری از ردۀ دوزیستان با پاهای قوی و پره دار که در آب تخم می ریزد، برخی از انواع آن از بدن خود مایعی رقیق و سمّی جدا می کند، نوزاد بی دست و پای آن دارای سر بزرگ، دُم دراز و آبشش است بَزَغ، غورباغه، وُک، غوک، بَک، پَک، چَغز، جَغز، غَنجموش، مَگَل، ضِفدِع، قاس، کَلائو
محلی کنده در کوه یا بیابان که برای بیتوته مردم و چار پایان اختصاص دهند مغاره: (شهریاری که خلافش طلبد زود افتد از سمن زار بخارستان وز کاخ بکاز) (فرخی)، خانه ای که از چوب و نی و علف سازند مانند خانه ای که دهقانان و پالیز بانان بر کنار زراعت و پالیز سازند، شاخه هایی باشد از درخت که صیادان کهنه و لته و چیزها بر آن آویزند و بر یک طرف دام در زمین نصب کنند تا جانوران از آن برمند و بجانب دام و دانه آیند، ریسمانی که بر آن نشینند و در هوا آیند و روند تاب باد پیچ ارجوحه
محلی کنده در کوه یا بیابان که برای بیتوته مردم و چار پایان اختصاص دهند مغاره: (شهریاری که خلافش طلبد زود افتد از سمن زار بخارستان وز کاخ بکاز) (فرخی)، خانه ای که از چوب و نی و علف سازند مانند خانه ای که دهقانان و پالیز بانان بر کنار زراعت و پالیز سازند، شاخه هایی باشد از درخت که صیادان کهنه و لته و چیزها بر آن آویزند و بر یک طرف دام در زمین نصب کنند تا جانوران از آن برمند و بجانب دام و دانه آیند، ریسمانی که بر آن نشینند و در هوا آیند و روند تاب باد پیچ ارجوحه
ماده ایست که فرمول شیمیایی آن شبیه و نزدیک به سلولز است و همراه سلولز در لوله های غربالی گیاهان عالی یافت میشود و در زمستان تولید دردی مینماید که منافذ داخلی لوله ها را مسدود میکند. این ماده در غشا های سلولزی حول سلولهای گیاهی که محتوی کربنات دو کلسیم باشند نیز وجود دارد و در غشا یاخته های ما در دانه های گرده نیز یافت میشود. کالوز برخی مواد رنگی از قبیل بلودو کوتن را جذب میکند و آبی رنگ میشود. از هیدرو لیزکالوز گلوکز حاصل میکنند. برای مشاهده کالوز در یاخته های گیاهی باید چند برش از اندامی را که حاوی کالوز است در محلول هیپو کلریت دو سود داخل کنیم سپس آن برش ها را با آبی که محتوی اسید استیک باشد شستشو دهیم و پس از آن برشها را با میکرسکوپ مشاهده کنیم کالز کلوز
ماده ایست که فرمول شیمیایی آن شبیه و نزدیک به سلولز است و همراه سلولز در لوله های غربالی گیاهان عالی یافت میشود و در زمستان تولید دردی مینماید که منافذ داخلی لوله ها را مسدود میکند. این ماده در غشا های سلولزی حول سلولهای گیاهی که محتوی کربنات دو کلسیم باشند نیز وجود دارد و در غشا یاخته های ما در دانه های گرده نیز یافت میشود. کالوز برخی مواد رنگی از قبیل بلودو کوتن را جذب میکند و آبی رنگ میشود. از هیدرو لیزکالوز گلوکز حاصل میکنند. برای مشاهده کالوز در یاخته های گیاهی باید چند برش از اندامی را که حاوی کالوز است در محلول هیپو کلریت دو سود داخل کنیم سپس آن برش ها را با آبی که محتوی اسید استیک باشد شستشو دهیم و پس از آن برشها را با میکرسکوپ مشاهده کنیم کالز کلوز
آلبالو از گیاهان تازی گشته کاردان ویژکار کاری، نژاده از واژگان دو پهلو، ناتوان، چرغ چرخ ازپرندگان، پرنده یکساله آلبالو زمینی که به جهت سبز کاشتن یا زراعت دیگر هموار کنند و کناره های آنرا بلند سازند
آلبالو از گیاهان تازی گشته کاردان ویژکار کاری، نژاده از واژگان دو پهلو، ناتوان، چرغ چرخ ازپرندگان، پرنده یکساله آلبالو زمینی که به جهت سبز کاشتن یا زراعت دیگر هموار کنند و کناره های آنرا بلند سازند