جدول جو
جدول جو

معنی کلتهی - جستجوی لغت در جدول جو

کلتهی
(کُ تِ)
اسم حب هندی است که آن را کاسرالحجر نامند و آن حب القلت است. کلت. (فهرست مخزن الادویه). و رجوع به کلت شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کلته
تصویر کلته
ویژگی حیوان پیر و از کار افتاده
دم بریده، ویژگی جانوری که دمش را بریده باشند، بریده دم، بکنک، ابتر برای مثال به شاه ددان کلته روباه گفت / که دانا زد این داستان در نهفت (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۸)
ویژگی کسی که زبانش می گیرد و حروف را نمی تواند از مخرج ادا کند
فرهنگ فارسی عمید
(کُ)
مقابل عمامه ای. مقابل معمم. آنکه کلاه پوشد. آنکه عمامه به سر ندارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
عمامه ای بودی کلاهی گشتی.
عارف قزوینی
لغت نامه دهخدا
(کَ یِ)
دهی از دهستان میناب شهرستان بندرعباس است که 2500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(کَ تَ وی ی)
منسوب است به کلتا مؤنث کلا. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کوتاهی. (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء). قصر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد
که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد.
حافظ.
شب در بهار روی گذارد به کوتهی
آن زلف چون شب آمد و آن روی چون بهار.
؟ (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
و رجوع به کوته و کوتهی شود، ایجاز در سخن. ایجاز. اختصار:
ای سنائی سخن دراز مکن
کوتهی به ز قصۀ ناخوش.
سنائی.
و رجوع به کوته و کوتاهی شود، پستی قامت. کوتاهی قد:
تو بدین کوتهی و مختصری
این همه کبر و ناز بوالعجبی است.
جمال الدین عبدالرزاق.
و رجوع به کوته و کوتاه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
بازی کننده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به التهاء شود، عشوه کننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کُ لَ تَ)
فرس فلته و کلته، اسب که فراهم آمده و جمع شده تا برجهد. (منتهی الارب). فرس فلته و کلته، اسب فراهم آمده و دست و پای خود را جمعکرده تا برجهد. (ناظم الاطباء). فرس فلته و کلته، اسبی که خود را جمع کرده می جهد و بدان سبب آن را نتوان دریافت. (از اقرب الموارد). و رجوع به کلّت شود
لغت نامه دهخدا
(کُ تَ)
بهره ای از طعام، کرانه و گوشه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کلاهی
تصویر کلاهی
منسوب به کلاه آنکه کلاه بسر گذارد مقابل عمامه یی
فرهنگ لغت هوشیار
کمی طول ارتفاع یا عمق مقابل درازی: سرما و در میخانه که طرف بامش بفلک برشد و دیوار بدین کوتاهی، (حافظ)، قصور تقصیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلته
تصویر کلته
چهارپای و دد پیر و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلته
تصویر کلته
((کَ تِ))
حیوان پیر و از کار افتاده، کسی که زبانش می گیرد و قادر به ادای کامل کلمات نیست، بریده دم
فرهنگ فارسی معین