ویژگی حیوان پیر و از کار افتاده دم بریده، ویژگی جانوری که دمش را بریده باشند، بریده دم، بکنک، ابتر برای مثال به شاه ددان کلته روباه گفت / که دانا زد این داستان در نهفت (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۸) ویژگی کسی که زبانش می گیرد و حروف را نمی تواند از مخرج ادا کند
ویژگی حیوان پیر و از کار افتاده دُم بُریدِه، ویژگی جانوری که دمش را بریده باشند، بُریدِه دُم، بَکنَک، اَبتَر برای مِثال به شاه ددان کلته روباه گفت / که دانا زد این داستان در نهفت (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۸) ویژگی کسی که زبانش می گیرد و حروف را نمی تواند از مخرج ادا کند
هر چیز که بشکل و هیئت کلوخ باشد، قند کلوخه. (فرهنگ فارسی معین). چیزی چون کلوخ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - زغال سنگ کلوخه، قطعات درشت زغال سنگ. مقابل خاکه و سرندی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - قند کلوخه، پاره های قند که نه به صورت کله قند است و نه به صورت حب و قطعات بریدۀ منظم. قندی که به پاره های غیر هم شکل در بازارها به فروش می رسد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ، سنگ معدنی کانی. سنگهای فلزی معدنی که در معدن با ناخالصیهای دیگر مخلوط هستند وباید جهت استخراج فلز تصفیه شوند. سنگ معدنی. (فرهنگ فارسی معین ذیل کانی)
هر چیز که بشکل و هیئت کلوخ باشد، قند کلوخه. (فرهنگ فارسی معین). چیزی چون کلوخ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - زغال سنگ کلوخه، قطعات درشت زغال سنگ. مقابل خاکه و سرندی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - قند کلوخه، پاره های قند که نه به صورت کله قند است و نه به صورت حب و قطعات بریدۀ منظم. قندی که به پاره های غیر هم شکل در بازارها به فروش می رسد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ، سنگ معدنی کانی. سنگهای فلزی معدنی که در معدن با ناخالصیهای دیگر مخلوط هستند وباید جهت استخراج فلز تصفیه شوند. سنگ معدنی. (فرهنگ فارسی معین ذیل کانی)
فرس فلته و کلته، اسب که فراهم آمده و جمع شده تا برجهد. (منتهی الارب). فرس فلته و کلته، اسب فراهم آمده و دست و پای خود را جمعکرده تا برجهد. (ناظم الاطباء). فرس فلته و کلته، اسبی که خود را جمع کرده می جهد و بدان سبب آن را نتوان دریافت. (از اقرب الموارد). و رجوع به کلّت شود
فرس فلته و کلته، اسب که فراهم آمده و جمع شده تا برجهد. (منتهی الارب). فرس فلته و کلته، اسب فراهم آمده و دست و پای خود را جمعکرده تا برجهد. (ناظم الاطباء). فرس فلته و کلته، اسبی که خود را جمع کرده می جهد و بدان سبب آن را نتوان دریافت. (از اقرب الموارد). و رجوع به کُلَّت شود