جدول جو
جدول جو

معنی کلانیک - جستجوی لغت در جدول جو

کلانیک
(کُ)
دهی از دهستان کنار بروژ است که در بخش صومای شهرستان ارومیه واقع است و 151 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کلینیک
تصویر کلینیک
درمانگاه، محلی دارای تجهیزات در یک رشتۀ خاص برای درمان بیماران مربوط به آن رشته، بیمارستانی که در آن دانشجویان پزشکی تحت آموزش بالینی قرار می گیرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلانی
تصویر کلانی
کلان بودن، بزرگ بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
ویژگی آثار متعلق به مکتب کلاسیسم مثلاً نمایشنامۀ کلاسیک، ویژگی آثار ادبی و هنری دوران های گذشته مثلاً ادبیات کلاسیک، ویژگی هر آنچه به مدرسه و دانشگاه مربوط است، درسی
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
گندگی و تناوری. (ناظم الاطباء). بزرگی و سطبری. (آنندراج). درشتی. ضخمی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عظم. (منتهی الارب). بزرگ بودن:
یکی کاروان اشتر گشن دادش
هر اشتر بسان کهی از کلانی.
منوچهری.
، بزرگی و بزرگواری. (ناظم الاطباء) ، قد و قامت. (ناظم الاطباء). و رجوع به اشتینگاس شود
لغت نامه دهخدا
(کْلا / کِ)
آنچه در کلاسها بکار رود. کلاسی. درسی، کتاب کلاسیک. (فرهنگ فارسی معین) ، آنچه مربوط بدورۀ یونان و روم قدیم یا مؤلفان بزرگ قرن 17 میلادی است: زبانهای کلاسیک، تئاتر کلاسیک. (فرهنگ فارسی معین) ، آنچه بمنزلۀ نمونه و سرمشق در طبقه خود به کار رود. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ کِ)
دهی از دهستان وسط است که در بخش طالقان شهرستان تهران واقع است و 204 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
فرانسوی ترادادی، دیرینه، پیشینیان پیشگامان، آموزیک آنچه در کلاسها بکار رود کلاسی درسی: کتاب کلاسیک، آنچه مربوط بدوره یونان وروم قدی یا مولفان بزرگ قرن 17 م. است: زبانها کلاسیک تاتر کلاسیک - 3. 2 آنچه بمنزله نمونه و سر مشق در طبقه خود بکار رود. یا ادبیات کلاسیک. آنچه در کلاسها بکار رود، کلاسی، درسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلانی
تصویر کلانی
کلان بودن
فرهنگ لغت هوشیار
مطب، محکمه، درمانگاه فرانسوی درمانکده (مطب)، بالینی (امراض کلینیک بیماری های بالینی) مطب محکمه، بالینی: امراض کلینیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
((کِ))
آن چه که معمول و رایج است و جدید نیست، هر نوشته و اثر هنری که مطابق اصول و قواعد معمول قدیم باشد، فراگیری دانش یا فنی از طریق مدرسه و دانشگاه، به عنوان یک مکتب ادبی، شامل همه مکاتب ادبی پیش از قرن هفدهم فرانسه می شود
فرهنگ فارسی معین
((کِ))
ساختمان یا بخشی در بیمارستان یا مراکز بهداشتی درمانی که به درمان بیماران یا مراقبت پزشکی از بیماران سرپایی اختصاص داشته باشد، درمانگاه (واژه فرهنگستان)، بالینی
فرهنگ فارسی معین
درسی، کلاسی، قدیمی، کهن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
كلاسيكيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
Classic, Classical, Classically
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
classique, classiquement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
klasik, klasik olarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
کلاسک , کلاسیکی طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
ক্লাসিক , ক্লাসিক্যালভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
คลาสสิก , แบบคลาสสิก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
ya kisasa, kwa kimapokeo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
经典的 , 经典地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
クラシック , クラシックに
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
clássico, classicamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
קלאסי , בצורה קלאסית
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
클래식 , 고전적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
klasik, secara klasik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
klassiek
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
classico, classicamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
clásico, clásicamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
класичний , класично
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
классический , классически
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
klasyczny, klasycznie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
klassisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کلاسیک
تصویر کلاسیک
क्लासिक , पारंपरिक रूप से
دیکشنری فارسی به هندی