جدول جو
جدول جو

معنی کلاترزان - جستجوی لغت در جدول جو

کلاترزان
(کَ تِ)
از بلوکات معروف کردستان سنه است. این ناحیه از بلوکات حکومت نشین کردستان می باشد و رجوع به جغرافیای غرب ایران و فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ شَ / شِ)
دهی است از دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل. این دهکده در 35هزارگزی شمال گرمی در مسیر شوسۀ گرمی به بیله سوار قرار دارد. کشاورزان ناحیتی کوهستانی و گرمسیر و دارای 104تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ وَ)
جمع واژۀ کشاورز، برزیگران. زراعت کنندگان. یکی از طبقات چهارگانه ملت ایران بنابر کتب مذهبی زردشتی و مقصود اشراف و ملاکین اند و گرنه خود زارعان جزو بزرگان بوده اند. (از ایران در زمان ساسانیان کریستن سن). قسم سوم از چهار قسم طوایف ایران. نسودی (صحیح پسودی یا بسودی). فردوسی درباره این طبقه از طبقات چهارگانه گوید:
نسودی سه دیگر گره را شناس
کجا نیست بر کس از ایشان هراس
بکارند و ورزند و خود بدروند
بگاه خورش سرزنش نشنوند.
رجوع به نسودی در برهان شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
نوعی از سنا (سنای چهارصد نفره) مؤسّس در آتن، توسط ’سولون’ که بجای آن ’کلیستن’ مجالس پانصد نفره را برقرار کرد
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان خزل بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام، 16هزارگزی جنوب باختر چرداول، 5هزارگزی باختر راه اتومبیل رو روزنگوان، کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن 180 تن است، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و تریاک و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری میباشد در دو محل بفاصله یک هزار گز وبدو نام علیا و سفلی شهرت دارد و سکنۀ قسمت علیا 180 نفر است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران جلد پنجم)
لغت نامه دهخدا
پاله دو، نام قصری باستانی از دورۀ روم قدیم و آنجا مدت ده قرن مقر پاپ هابود، کلیسای سن ژان دلاتران در جوار قصر مزبور به امر قسطنطین در سال 324 میلادی ساخته شد پس از آن چندبار به مرمت آن پرداختند و آن یکی از پنج کنیسۀ عمده روحانیت روم است و این ابنیه همواره به سن سیژ تعلق داشته است
لغت نامه دهخدا
(عَ دِ کَ لَ عُ مَ)
دهی است از دهستان کلاترزان بخش حومه شهرستان سنندج واقع در 40 هزارگزی شمال باختری سنندج و 3 هزارگزی شمال راه شوسۀ سنندج به مریوان. ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر. سکنۀ آن 350 تن است. آب آن از رود خانه گندبو و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، توتون، مختصر صیفی، حبوبات، قلمستان، میوه و لبنیات است. اهالی به زراعت و گله داری و زغال فروشی اشتغال دارند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا