جدول جو
جدول جو

معنی کفاره - جستجوی لغت در جدول جو

کفاره
آنچه به وسیلۀ آن گناه را بپوشانند و جبران کنند، از قبیل روزه گرفتن و صدقه دادن، تاوان تخلف از اوامر شرع، جبران، تلافی، کفارۀ یمین مثلاً کفارۀ سوگند، عملی که برای جبران عمل نکردن به سوگند انجام دهند که عبارت است از اطعام ده مسکین یا سه روز روزه گرفتن
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
فرهنگ فارسی عمید
کفاره
(کَفْ فا رَ)
آنچه بدان گناه را ناچیز نمایند از صدقه و روزه و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنچه بدان گناه و جز آن پنهان شود. و در اصطلاح شرع، آنچه بدان گناه پنهان شود و سبک گردد از صدقه و روزه و مانند آنها، و از آن کفاره نامیده شده است که گناه را پنهان می کند و می پوشاند. (از اقرب الموارد). پوشندۀ گناهان و آن بدل جنایت باشد. مثلاً در شکستن قسم و خوردن روزه، معاوضۀ گناه نماید و کفارۀ قسم یک بنده آزاد کردن یا سه روز روزه داشتن یا ده مسکین راطعام دادن یا ده مسکین راکسوت پوشانیدن و کفارۀ صوم، دو ماه روزه داشتن یا شصت مسکین را طعام دادن است و فارسیان این لفظ را بتخفیف هم آرند. (از آنندراج). عقوبت گناه. پشیمانی از گناه. دیۀ گناه. (ناظم الاطباء). آنچه بزه سوگندان بدان پوشیده شود. (مهذب الاسماء) : فمن تصدق به فهو کفاره له. (قرآن 45/5) ، هرکه قصاص ببخشد و عفو کندآن عفو سترنده است گناهان این عفو کننده را. (کشف الاسرار ج 3 ص 126). و رجوع به قاموس کتاب مقدس و فرهنگ علوم جعفر سجادی و فرهنگ حقوقی جعفری لنگرودی شود
لغت نامه دهخدا
کفاره
(کَفْفا رَ / رِ)
کفارت. کفاره:
کفارۀ شرابخوریهای بی حساب
هشیار در میانۀ مستان نشستن است.
صائب.
صد کعبه خلیل گو بنا کن
کفارۀ بت شکستنی نیست.
میرغفور لاهیجی (از آنندراج).
- کفاره دادن، انجام دادن عملی که بدان گناهان پاک شود. (فرهنگ فارسی معین) : یا معمایی در آنجا بکار برم یا کفاره دهم... پس لازم باد بر من زیارت خانه خدا که در میان مکه است سی بار. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 319).
- کفاره داشتن، لزوم انجام دادن عملی که بوسیلۀ آن گناهان پاک شود. (فرهنگ فارسی معین) :
یک نظر دیده لبش دید و همه عمر گریست
دیدن رنگ شراب این همه کفاره نداشت.
میرتسلی (از آنندراج).
- کفاره دهنده، که کفاره دهد. آنکه عملی انجام دهد تا گناهانش پاک گردد: یا بگردانم کاری را از کارهای آن، نهان یا آشکارا، حیله کننده یا تأویل کننده یا معما آورنده یا کفاره دهنده... ایمان نیاورده ام بقرآن بزرگ. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 318). و رجوع به کفاره و کفارت شود
لغت نامه دهخدا
کفاره
آنچه بدان گناه را ناچیز نمایند از صدقه و روزه و مانند آن
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
فرهنگ لغت هوشیار
کفاره
((کَ فّ رِ))
صدقه، چیزی که با آن گناه را جبران کنند
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
فرهنگ فارسی معین
کفاره
تاوان، تقاص، جریمه، کفارت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کفاره
الكفّارة
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به عربی
کفاره
Atonement
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کفاره
expiation
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کفاره
expiação
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به پرتغالی
کفاره
การชดใช้
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به تایلندی
کفاره
کفارہ
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به اردو
کفاره
প্রায়শ্চিত্ত
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به بنگالی
کفاره
kefaret
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
کفاره
upatanisho
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به سواحیلی
کفاره
Sühne
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به آلمانی
کفاره
贖罪
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به ژاپنی
کفاره
כפרה
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به عبری
کفاره
속죄
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به کره ای
کفاره
penebusan
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
کفاره
प्रायश्चित
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به هندی
کفاره
boetedoening
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به هلندی
کفاره
espiazione
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
کفاره
expiación
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
کفاره
спокута
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به اوکراینی
کفاره
искупление
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به روسی
کفاره
zadośćuczynienie
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به لهستانی
کفاره
补偿
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کافره
تصویر کافره
کافر، بی دین، منکر خداوند، زندیق، زندیک، ناپاک دین، ملحد، ناخدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کناره
تصویر کناره
کنار، کنار چیزی، کرانه، ساحل
کناره جستن: کنایه از کناره گرفتن، دوری کردن
کناره گرفتن: کناره جستن، کناره کردن، کنایه از از مردم دوری کردن، گوشه نشین شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کواره
تصویر کواره
کوار، سبد بزرگ برای حمل میوه، کندو، کباره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صفاره
تصویر صفاره
سوت پژمرده گیاه زرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفاره
تصویر سفاره
آخال خاکروبه، ریزی موی در پیشانی راهیان (مسافران)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفاره
تصویر خفاره
مزد نگهبانی، پیمان، زینهار (امان)، نگهبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کناره
تصویر کناره
ساحل، حاشیه
فرهنگ واژه فارسی سره