آنچه به وسیلۀ آن گناه را بپوشانند و جبران کنند، از قبیل روزه گرفتن و صدقه دادن، تاوان تخلف از اوامر شرع، جبران، تلافی، کفارۀ یمین مثلاً کفارۀ سوگند، عملی که برای جبران عمل نکردن به سوگند انجام دهند که عبارت است از اطعام ده مسکین یا سه روز روزه گرفتن
آنچه به وسیلۀ آن گناه را بپوشانند و جبران کنند، از قبیل روزه گرفتن و صدقه دادن، تاوان تخلف از اوامر شرع، جبران، تلافی، کفارۀ یمین مثلاً کفارۀ سوگند، عملی که برای جبران عمل نکردن به سوگند انجام دهند که عبارت است از اطعام ده مسکین یا سه روز روزه گرفتن
آنچه بدان گناه را ناچیز نمایند از صدقه و روزه و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنچه بدان گناه و جز آن پنهان شود. و در اصطلاح شرع، آنچه بدان گناه پنهان شود و سبک گردد از صدقه و روزه و مانند آنها، و از آن کفاره نامیده شده است که گناه را پنهان می کند و می پوشاند. (از اقرب الموارد). پوشندۀ گناهان و آن بدل جنایت باشد. مثلاً در شکستن قسم و خوردن روزه، معاوضۀ گناه نماید و کفارۀ قسم یک بنده آزاد کردن یا سه روز روزه داشتن یا ده مسکین راطعام دادن یا ده مسکین راکسوت پوشانیدن و کفارۀ صوم، دو ماه روزه داشتن یا شصت مسکین را طعام دادن است و فارسیان این لفظ را بتخفیف هم آرند. (از آنندراج). عقوبت گناه. پشیمانی از گناه. دیۀ گناه. (ناظم الاطباء). آنچه بزه سوگندان بدان پوشیده شود. (مهذب الاسماء) : فمن تصدق به فهو کفاره له. (قرآن 45/5) ، هرکه قصاص ببخشد و عفو کندآن عفو سترنده است گناهان این عفو کننده را. (کشف الاسرار ج 3 ص 126). و رجوع به قاموس کتاب مقدس و فرهنگ علوم جعفر سجادی و فرهنگ حقوقی جعفری لنگرودی شود
آنچه بدان گناه را ناچیز نمایند از صدقه و روزه و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنچه بدان گناه و جز آن پنهان شود. و در اصطلاح شرع، آنچه بدان گناه پنهان شود و سبک گردد از صدقه و روزه و مانند آنها، و از آن کفاره نامیده شده است که گناه را پنهان می کند و می پوشاند. (از اقرب الموارد). پوشندۀ گناهان و آن بدل جنایت باشد. مثلاً در شکستن قسم و خوردن روزه، معاوضۀ گناه نماید و کفارۀ قسم یک بنده آزاد کردن یا سه روز روزه داشتن یا ده مسکین راطعام دادن یا ده مسکین راکسوت پوشانیدن و کفارۀ صوم، دو ماه روزه داشتن یا شصت مسکین را طعام دادن است و فارسیان این لفظ را بتخفیف هم آرند. (از آنندراج). عقوبت گناه. پشیمانی از گناه. دیۀ گناه. (ناظم الاطباء). آنچه بزه سوگندان بدان پوشیده شود. (مهذب الاسماء) : فمن تصدق به فهو کفاره له. (قرآن 45/5) ، هرکه قصاص ببخشد و عفو کندآن عفو سترنده است گناهان این عفو کننده را. (کشف الاسرار ج 3 ص 126). و رجوع به قاموس کتاب مقدس و فرهنگ علوم جعفر سجادی و فرهنگ حقوقی جعفری لنگرودی شود
کفارت. کفاره: کفارۀ شرابخوریهای بی حساب هشیار در میانۀ مستان نشستن است. صائب. صد کعبه خلیل گو بنا کن کفارۀ بت شکستنی نیست. میرغفور لاهیجی (از آنندراج). - کفاره دادن، انجام دادن عملی که بدان گناهان پاک شود. (فرهنگ فارسی معین) : یا معمایی در آنجا بکار برم یا کفاره دهم... پس لازم باد بر من زیارت خانه خدا که در میان مکه است سی بار. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 319). - کفاره داشتن، لزوم انجام دادن عملی که بوسیلۀ آن گناهان پاک شود. (فرهنگ فارسی معین) : یک نظر دیده لبش دید و همه عمر گریست دیدن رنگ شراب این همه کفاره نداشت. میرتسلی (از آنندراج). - کفاره دهنده، که کفاره دهد. آنکه عملی انجام دهد تا گناهانش پاک گردد: یا بگردانم کاری را از کارهای آن، نهان یا آشکارا، حیله کننده یا تأویل کننده یا معما آورنده یا کفاره دهنده... ایمان نیاورده ام بقرآن بزرگ. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 318). و رجوع به کفاره و کفارت شود
کفارت. کفاره: کفارۀ شرابخوریهای بی حساب هشیار در میانۀ مستان نشستن است. صائب. صد کعبه خلیل گو بنا کن کفارۀ بت شکستنی نیست. میرغفور لاهیجی (از آنندراج). - کفاره دادن، انجام دادن عملی که بدان گناهان پاک شود. (فرهنگ فارسی معین) : یا معمایی در آنجا بکار برم یا کفاره دهم... پس لازم باد بر من زیارت خانه خدا که در میان مکه است سی بار. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 319). - کفاره داشتن، لزوم انجام دادن عملی که بوسیلۀ آن گناهان پاک شود. (فرهنگ فارسی معین) : یک نظر دیده لبش دید و همه عمر گریست دیدن رنگ شراب این همه کفاره نداشت. میرتسلی (از آنندراج). - کفاره دهنده، که کفاره دهد. آنکه عملی انجام دهد تا گناهانش پاک گردد: یا بگردانم کاری را از کارهای آن، نهان یا آشکارا، حیله کننده یا تأویل کننده یا معما آورنده یا کفاره دهنده... ایمان نیاورده ام بقرآن بزرگ. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 318). و رجوع به کفاره و کفارت شود
کنار، کنار چیزی، کرانه، ساحل کناره جستن: کنایه از کناره گرفتن، دوری کردن کناره گرفتن: کناره جستن، کناره کردن، کنایه از از مردم دوری کردن، گوشه نشین شدن
کنار، کنار چیزی، کرانه، ساحل کناره جستن: کنایه از کناره گرفتن، دوری کردن کناره گرفتن: کناره جستن، کناره کردن، کنایه از از مردم دوری کردن، گوشه نشین شدن