جدول جو
جدول جو

معنی کفاءه - جستجوی لغت در جدول جو

کفاءه(کَ ءَ)
پاداش. کفاء. (از منتهی الارب) (آنندراج). پاداش و جزا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کفاءه(کَ / کُ ءَ)
بار خرمابن در سال آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بار خرمابن در یک سال. (از ناظم الاطباء). بار آن سال درخت خرما. (شرح قاموس) ، منافع کشت زمین در سال آن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). منافع زمین کشت در یک سال. (از ناظم الاطباء). کشت سالانۀ زمین. (از شرح قاموس) ، منافع نتاج شتران در همان سال یا نتاج سپس گذشتن یک سال یا زیاده از آن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نتاج شتران دریک سال. (از ناظم الاطباء). در شتر زائیدن یا زائیدۀ آن سال است بعد از گردیدن آن سال یا بیشتر. (شرح قاموس). یقال: منحه کفاءه غنمه، یعنی داد او را شیر وبچه و پشم یک سال گوسفندان خود را تا از آنها منتفعشود و پس از گذشتن یکسال و بردن این منافع گوسفندان را بازگرداند. (منتهی الارب) (از شرح قاموس) (ناظم الاطباء). و رجوع به منتهی الارب و اقرب الموارد شود
لغت نامه دهخدا
کفاءه(رَ)
همتا و مانند شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). همتا گشتن و مانند شدن. (ناظم الاطباء). حالتی که در آن چیزی با چیزی دیگر برابر و مساوی باشد. (از اقرب الموارد). مانند همدیگر شدن دو قوم. (غیاث) (آنندراج) ، نظیرو مانند بودن زوج برای زوجه. (از تعریفات جرجانی) (از اقرب الموارد). در نکاح، آن است که زوج از جهت حسب و دین و نسب و خانه وجز آنها با زوجه برابر باشد. (ازتاج العروس). در اصطلاح فقه، هم کفو بودن زن و شوی است و آن تساوی در شش امر است: 1- نسب 2- اسلام 3- حرفه 4- حریت 5- دیانت 6- توانایی مرد برای نفقه داد بزن. (از فرهنگ علوم سجادی). و رجوع به کفأت شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کفاره
تصویر کفاره
آنچه به وسیلۀ آن گناه را بپوشانند و جبران کنند، از قبیل روزه گرفتن و صدقه دادن، تاوان تخلف از اوامر شرع، جبران، تلافی، کفارۀ یمین مثلاً کفارۀ سوگند، عملی که برای جبران عمل نکردن به سوگند انجام دهند که عبارت است از اطعام ده مسکین یا سه روز روزه گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ فَ ءَ)
شدت گرما. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِتْ تِ)
بازگشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع کردن. (ازاقرب الموارد) ، هلاک کردن. (مؤید الفضلاء) ، رفتن. (آنندراج) (مؤید الفضلاء) (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(ثُفْ فا ءَ)
یکی ثفّاء
لغت نامه دهخدا
(تَ)
به معنی مصدر دفاء است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به دفاء شود
لغت نامه دهخدا
کفایت در فارسی: تابش (از پهلوی) بسند بسایی بسندگی، کاردانی کارگردانی کار آمدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفاله
تصویر کفاله
کفالت در فارسی: پایندانی، سرپرستی بابیزایی بریستاری، جانشینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
آنچه بدان گناه را ناچیز نمایند از صدقه و روزه و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفانه
تصویر کفانه
((کَ نِ))
بچه ای که نارس از شکم مادر بیفتد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
((کَ فّ رِ))
صدقه، چیزی که با آن گناه را جبران کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
الكفّارة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
Atonement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
expiation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
贖罪
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
کفارہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
প্রায়শ্চিত্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
การชดใช้
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
upatanisho
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
속죄
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
补偿
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
כפרה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
penebusan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
प्रायश्चित
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
boetedoening
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
expiación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
спокута
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
искупление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
zadośćuczynienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
Sühne
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
expiação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کفاره
تصویر کفاره
espiazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی