جدول جو
جدول جو

معنی کعکبیه - جستجوی لغت در جدول جو

کعکبیه
(کُ کُ بی یَ)
قسمی از شانه. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوکبه
تصویر کوکبه
(دخترانه)
شکوه، جلال
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کوکبه
تصویر کوکبه
ستاره، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، نیّر، ستار، نجمه، تارا، استاره، اختر، نجم، کوکب، جرم
شکوفه، جماعت، گروه مردم، دسته ای از سواران، فر و شکوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعبیه
تصویر تعبیه
ساختن و آراستن، آماده کردن، بسیج کردن سپاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شعوبیه
تصویر شعوبیه
در دورۀ بنی امیه، گروهی از مسلمانان، به ویژه ایرانیان که قائل به برتری عجم بر عرب بوده و عرب را تحقیر می کردند
فرهنگ فارسی عمید
(کُ کَ بی یِ)
دهی است. (از معجم البلدان). و منه المثل: ’دعوا دعوه کوکبیه’ و اصل آن چنان است که عاملی بر مردم آنجا ستم روا داشت، ایشان وی را نفرین کردند و او مرد، و این مثل سایر شد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ بی یَ)
رجوع به کهربائیه شود
لغت نامه دهخدا
(شُ بی یَ)
شعوبیه. گروه شعوبی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فرقه ای از مسلمانان که به تحقیر شأن عرب و اهانت بر آنان ایستادند و منشاء این فرقه موالیان و بعضی ابناء امأاند. گویند آنگاه که معاویه زیاد بن ابیه را به پدر خود ابوسفیان پیوست، زیاد دانست که عرب چون از حقیقت امر آگاهند به این استلحاق گردن ننهند، از این رو کتابی در مثالب عرب کرد و هرگونه نقص و عیب و عار بدیشان منسوب داشت. و هم گویند که هشام بن عبدالملک به نضربن شمیل و خالد بن سلمۀ مخزومی امر فرمود تا کتابی در مثالب و مناقب عرب تصنیف کردند و در این کتاب ذکری از قریش نبود و سپس هیثم بن عدی که از ادعیاء یعنی در نسب متهم بود در مثالب اهل شرف از عرب کتابی کرد و هم ابوعبیده معمر بن المثنی که پدر او از یهود بود و مردم با سعۀ علم و احاطۀ فضل وی او را به یهودی بودن پدرش نکوهش می کردند کتابی در مثالب عرب نوشت و پس از آن علان بن الحسن الشعوبی الوراق که منسوب به زندقه بود کتابی به امر طاهر بن الحسین در مثالب عرب نگاشت و در آن کتاب از مثالب بنی هاشم و سپس بطنهای قریش آغاز کرد، بعد از آن به دیگر قبایل عرب پرداخت و هر رذیله و قباحتی را به عرب نسبت کرد و طاهر بن الحسین او را سی هزار درهم صلت داد و پس از آن ابن غرسیه رساله ای بلیغ در تفضیل عجم بر عرب نوشت، لکن این کتب از میان بشده است وتنها پاره هایی از بعض آن در کتب ادب و تاریخ برجایست. (یادداشت مؤلف). دین اسلام دین برادری و برابری است، و امتیاز هر کس در این دین مبین بر مبنای تقوی وفضیلت اوست چنانکه در آیۀ شریفۀ ’انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم’ (قرآن 13/49). آمده است. عرب در صدر اسلام مبشر این اصل بودولی بعداً بخصوص در دورۀ بنی امیه سیاست عربی محض در میان آمد و همه مناصب و مشاغل تا پایان آن دوره به عرب اختصاص داشت و به اقوام دیگر کمال تحقیر و اهانت می شد. این تحقیر و اهانت بر ملل تابع مخصوصاً ایرانیان که تمدن درخشانتری داشتند گران می آمد و از این رو برای مقابله با عرب سه راه زیر را پیش گرفتند:
1- قیام سیاسی، مانند قیام ابومسلم که بالنتیجه به تشکیل دولتهای مستقل ایرانی منتهی شد.
2- قیام علیه آیین اسلام و تعمد در تخریب آن که در حقیقت نوعی مقاومت منفی بر ضد حکومت اسلامی بود و در عصر بنی عباس با شدت عجیب ادامه یافت و با مقاومت سخت خلفا مواجه گردید.
3- قیام اجتماعی و ادبی که بوسیلۀ دسته ای به نام شعوبیه صورت گرفت. ظهور این دسته از عهد اموی است و اینان در آغاز کار عبارت بودند از گروهی که بر غرور و خودپسندی عربان و تحقیر سایر اقوام به دیدۀ انتقاد می نگریستند و می گفتند که اسلام با چنین فکری مخالف است و تفاخر بین احزاب و قبایل را ممنوع کرده و به حکم آیۀ فوق برتری را از راه تقوی دانسته است و چون این دسته به آیۀ شریفۀ مذکور استدلال و استناد می کردند آنان را شعوبیه خواندند. شعوبیه نخست (در دورۀ بنی امیه) در مقابل مفاخرت عرب بر نژاد خویش دم از تساوی می زدند ولی بعداً تفضیل عجم بر اعراب را عنوان کردند.
اصطلاح شعوبیه: این اصطلاح از عهد بنی عباس مشهور گشت و در عهد بنی امیه با وجود ظهورآنان نام شعوبیه بدیشان اطلاق نمی گشت. در عهد بنی عباس ایرانیان بواسطۀ کسب قدرت در دستگاه خلافت فرصت خوبی برای نشر افکار و عقاید خود یافتند و به تألیف کتابها و انشاد اشعار در تفضیل عجم بر عرب پرداختند وبرخی از بزرگان ایرانی آنان را در این راه تشویق میکردند، چنانکه طاهر بن حسین به علان شعوبی بخاطر نوشتن کتابی در مثالب عرب صلتی بزرگ بخشید. شعوبیه از اوایل قرن دوم تا چهارم هجری بشدت مشغول تبلیغ افکار و عقاید خود بودند و شعرای بزرگ ایرانی در ترویج شعوبیه شعرها ساختند چون خریمی و متوکلی و بشار بن برد، چنانکه متوکلی در قصیده ای که یعقوب لیث برای خلیفه فرستاد چنین گفت:
انا ابن الاکارم من نسل جم
و حائز ارث ملوک العجم...
فقل لبنی هاشم اجمعین
هلموا الی الخلع قبل الندم...
فعودوا الی ارضکم بالحجاز
لأکل الضباب و رعی الغنم.
از جملۀ مؤلفین شعوبی ابوعثمان سعید بن حمید بختکان و هیثم بن عدی و سهل بن هارون دشت میشانی و علان شعوبی و ابوعبیده و بسیاری دیگر از میهن پرستان ایرانی که هر یک در مثالب عرب و تفضیل عجم بر عرب کتابها نوشتند. این کتابها بمرور بر اثر تغییر روش فکری ایرانیان و نفوذ شدید اسلام و علل دیگر از میان رفت ولی اثر بزرگ آن یعنی قیام برای کسب استقلال ازدست رفته بر جای ماند. (از تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا صص 23- 26). و رجوع به شعوبی و الموشح ص 141 و عقدالفرید فهرست ج 3 و البیان و التبیین فهرست ج 1 و 2 و 3 و فرهنگ فارسی معین شود
لغت نامه دهخدا
(شُ عَ بی یَ)
فرقه ای از خوارج عجارده است از یاران شعیب بن محمدو آنان جز در امر قدر در سایر بدعتها با فرقۀ میمونیه موافقت دارند. (از کشاف اصطلاحات الفنون) (از اقرب الموارد). اصحاب شعیب بن محمد هستند و جز در قدر با فرقۀ میمونیه موافقند. (از تعریفات جرجانی)
لغت نامه دهخدا
(شُ عَ بی یَ)
دهی از دهستان شاه ولی بخش مرکزی شهرستان شوشتر. جمعیت آن 200 تن. آب آن از رود خانه دز تأمین میشود. محصول عمده آن غلات. راه اتومبیل رو دارد. این آبادی راخماس هم می گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(شُ عَ بی یَ)
منسوب به شعیب
لغت نامه دهخدا
(کَ)
جمع واژۀ کعبوره. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به کعبوره شود، غلافها مانند غلاف جوزق و لوبیا و جز آن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کُلْلا بی یَ)
یکی از فرق ده گانه مشبهه. اصحاب ابن کلاب. (از بیان الادیان) : مذهب محدث چون مذهب اعتزال باشد... و چون مذهب کلابیه که واضعش ابن الکلاب است. (نقض الفضائح ص 17). و مجبره و کلابیه و...خود را از جمله شافعی خوانند. (نقض الفضائح ص 492)
لغت نامه دهخدا
(کُ نُ بی یَ / کَ رَمْ بی یَ)
طعامی که از کرنب سازند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). طعامی که از کلم سازند. (از ناظم الاطباء). آش کلم. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کَ بی یَ)
کروبیون. (از اقرب الموارد). رجوع به کروبیون شود
لغت نامه دهخدا
کرکوی. شهری است از نواحی سیستان و مجوسان در آنجا آتشکدۀ بزرگی دارند. (از معجم البلدان). رجوع به کرکوی شود.
- آتش کرکویه، آتش کرکوی. رجوع به کرکوی و سرود آتشکدۀ کرکوی شود
لغت نامه دهخدا
(کُ دَ بی یَ)
قبای کوتاه نیم آستین که تا میان ران را می پوشاند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کُ کُبْ بَ)
حلقه بستۀ مویهای بافته شده به اینکه همه مویهای سر را در چهار توک ببافند و یکی را در دیگری درآرند. (از منتهی الارب) ، نوعی از شانه. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
کاکو. (آنندراج). کاکوی. به زبان اهل بلخ به معنی برادر است. (لباب الانساب ج 2 ص 23). رجوع به کاکو شود
لغت نامه دهخدا
(دِ یَ)
زن پرگوشت، مرد پرگوشت، دراز بالا باشد یا کوتاه بالا. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ثَ لَ بی یَ)
یکی از منازل راه مکه است که سابق قریه ای بود و اکنون خرابه است و مشهور. (مراصد الاطلاع). این موضع به سه منزلی کوفه بین شقوق و خزیمیه است. (معجم البلدان) :
گرمگاهی کافتاب استاده در قلب اسد
سنگ و ریک ثعلبیه بید و ریحان دیده اند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(ثَ لَ بی یَ)
رفتار اسب که برفتار سگ ماند
لغت نامه دهخدا
(کِ بی یَ)
مؤنث کتابی. مجوسی یا یهودی یا نصاری. (یادداشت مؤلف). رجوع به کتابی شود
لغت نامه دهخدا
(کَ بی یَ)
نام یکی از فرق هفتگانه معتزله است که اصحاب ابوالقاسم بن محمد کعبی اند. این گروه گفته اند که افعال حق تعالی بغیر ارادت اوواقع میگردد و هر وقت که گویند ’انه تعالی مرید لافعاله’ منظور آن است که ’انه خالق لافعاله’ و چون گویند ’انه مرید لافعال غیره’ مقصود آن است که ’انه آمر بافعال غیره و لایری نفسه و لاغیره الا به معنی انه یعلمه’این قول شبیه به آن چیزی است که خیاطیه بر آنند. (کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به تعریفات جرجانی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عربیه
تصویر عربیه
مونث عربی تازیکی مونث عربی. مونث عربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عابیه
تصویر عابیه
زن زیبا، رشته کار
فرهنگ لغت هوشیار
گروهی از خرد گرایان (معتزله) که از ابوالقاسم بن محمد کعبی پیروی میکرده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعبیه
تصویر تعبیه
آماده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عکابیه
تصویر عکابیه
برگ بیدی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دعبیه
تصویر دعبیه
تند باد
فرهنگ لغت هوشیار
آزادگان ایرانیان بر اثر وسعت کشور و تسلط بر همه اقوام و ملل از حیث عظمت و قدرت بمنزلتی بودند که خود را آزادگان و دیگران را بندگان می خواندند وقتی که دولتشان بدست عربان سپری گشت کار برایشان سخت گشت و درد و اندوه آنان دو چندان که میبایست گردید. از این رو بار ها سر بر آوردند (از ابن خزم در دو قرن سکوت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاکویه
تصویر کاکویه
برادر
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ایست با رونده از دسته فلفل های سیاه و از تیره بید ها که ساقه اش قابل انعطاف و بی کرک و شاخه هایش کوتاه است و منشا اصلی آن جاوه و سوماتر او برنئو است ولی امروزه در این نواحی و همچنین در هند و نقاط دیگر پرورش مییابد. این درختچه برگهای متناوب بی کرک کامل چرمی و نوک تیز دارد و گلهای نر آن بر روی دو پایه جدا گانه مجتمع و ماده بصورت سنبله یی در مقابل برگها است. گل های نر و ماده وی فاقد پوشش گل هستند. گل نر دارای 2 پرچم و گل ماده دارای مادگی مرکب از 3 تا 4 کله است. میوه اش سته و کروی و دارای دنباله ای دراز تر از قطر میوه است (بهمین علت آنرا فلفل دم دار نیز گویند)، میوه این گیاه قبل از رسیدن کامل چیده میشود و پس از خشک شدن در معرض استفاده قرار میگیرد. میوه خشک شده آن کمی بزرگتر از فلفل سیاه (بقطر 5 تا 6 میلیمتر) و دارای دنباله ایست که در واقع امتداد برون بر میوه است. رنگ میوه خشک شده از قهوه یی خاکستری تا قهوه یی سیاه متغیر است و در سطح آن چیز هایی وجود دارد که بر اثر خشک شدن سطح خارجی میوه بوجود آمده است. بوی آن معطر و قوی و طعمش کمی تلخ و تند و معطر است. در ترکیب شیمیایی میوه های گیاه مزبور بمقدار 10 تا 18 درصد اسانس با بوی تند و معطر و بمقدار یک درصد اسید کوبه بیک و بمقدار 5، 2 درصد رزین خنثی بنام کوبه بین و مقدار مواد روغنی و صمغ و امح آهکی و غیره است. اسانس کبابه نیرو دهنده اعصاب و کاهش دهنده ترشحات ریتین و دارای اثر مدر است و از راه ادرار و مجاری تنفسی و همچنین از راه جلد دفع میشود. کبابه مقوی معده است و هنز هم در برخی امراض مجاری ادرار (از قبیل سوزاک) مورد استفاده میباشد. چون ادامه مصرف آن تولید شکم روش میکند همراه با مواد قابض از قبیل کاشو و را تانیا مصرف میشود کبابه اصل کبابه چینی کبابه صینیه حب العروس کبابیه کباب چینی مهیلیون فر یغلیون. یا کبابه اصل. یا کبابه چینی. یا کبابه شکافته. درختچه ایست از تیره سداب ها دارای برگهای متناوب مرکب که میوه اش باندازه میوه فلفل سیاه میباشد که چون از نوع کپسول است پس از رسیدن شکاف بر میدارد و مانند فلفل تند و معطر است. این گیاه در آسیای شرقی و آمریکا شمالی میروید و در تداول بعنوان مقوی نیروی باه بکار میرود فلفل جابون فلفل ژاپونی جا بونیا فلفل آغاجی فاغره فاغر فاعیه فاجیه فاغره فلفلی دهان باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عضبیه
تصویر عضبیه
تیز زبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاکویه
تصویر کاکویه
((یَ))
برادر مادر، دایی
فرهنگ فارسی معین