جدول جو
جدول جو

معنی کعظل - جستجوی لغت در جدول جو

کعظل
(کَ ظَ)
یازنده و دست دراز کشنده. کعطل. (از منتهی الارب) (از تاج العروس).
- اسد کعظل، اسد کعطل، شیر یازنده و دراز کشنده اندام و چنگال اندازنده. (از منتهی الارب) (از تاج العروس). رجوع به کعطل و ترکیبات آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کعطله. (از منتهی الارب) (ازتاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به کعطله شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
گرد آمدن بر کسی. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). جمع شدن قوم بر کسی و گفته اند گرد آمدن بر کسی برای مضروب ساختن وی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
بازداشتن کسی را از اراده اش. (از تاج العروس) (از تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(کَ طَ)
دراز کشنده و دست یازنده. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از تاج العروس).
- اسد کعطل، شیر یازنده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(کِ دَ)
کوبین. سلۀ روغن. زنبیل روغن. چپین. (دهار). ج، کعادل. (این لغت در مآخذ دیگر نیست و در برهان ذیل کوبین، معدل آمده است و آنهم در لغتها دیده نشد)
لغت نامه دهخدا
(مُ ظِ)
جای درخت ناک. معظئل ّ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کُ عَ)
مرد کوتاه سیاهفام. کعل. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(عُ ظُ)
جمع واژۀ عاظل. (ناظم الاطباء). ابنه زدگان و متهمان به شر. (منتهی الارب). رجوع به عاظل شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
بر یکدیگر سوار گردیدن سگان به گشنی. (از منتهی الارب) : عظلت الکلاب، سگان بر یکدیگر سوار شدند. (از اقرب الموارد). عظلت الکلاب او الجراد، سگان یا ملخها بر یکدیگر سوار شدند برای سفاد و گشنی. (از تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تعظل
تصویر تعظل
گرد آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معظل
تصویر معظل
مانده از پا در آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کعل
تصویر کعل
باز گفته باز کرده، سرگین چسبیده، خرما به هم چسبیده، توانگر زفت
فرهنگ لغت هوشیار