جدول جو
جدول جو

معنی کظیظه - جستجوی لغت در جدول جو

کظیظه(کَ ظی ظَ)
مؤنث کظیظ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به کظیظ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ هََ)
کظاظ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کظاظ شود
لغت نامه دهخدا
(کَ مَ)
چاهی که در پهلوی آن چاهی دیگر باشد و در میانۀ آنها در زیر زمین آبراهه ای بود که بدان آب آن چاه به چاه دیگر بود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، توشه دان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، کظائم، راویه. (منتهی الارب). ج، کظائم
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دراز شدن مشک وقت پر شدن و پر گردیدن آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، زحمت امتلاء معده از طعام. (منتهی الارب) (بحر الجواهر) ، تخمه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
رنجیده و اندوه کشیده از کاری. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، پرشکم از طعام: ینهی القاضی عن القضا اذا کان جائعاً او کظیظاً. (اقرب الموارد). سیر
لغت نامه دهخدا
تصویری از کظیمه
تصویر کظیمه
توشه دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کظیظ
تصویر کظیظ
سیر، انبوهی، دلتنگی، گرانباری
فرهنگ لغت هوشیار