جدول جو
جدول جو

معنی کظاظه - جستجوی لغت در جدول جو

کظاظه
(رَ هََ)
کظاظ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کظاظ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

درشتخوی گردیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فظاظ. رجوع به فظاظ و فظظ شود
لغت نامه دهخدا
(فُ ظَ)
پاره ای از آب نر، پاره ای از هر چیزی. (منتهی الارب). قطعه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ ظی ظَ)
مؤنث کظیظ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به کظیظ شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دراز شدن مشک وقت پر شدن و پر گردیدن آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، زحمت امتلاء معده از طعام. (منتهی الارب) (بحر الجواهر) ، تخمه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(کِ مَ)
دهانۀ رودبار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مخرج بول زنان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، چاهی پهلوی چاه دیگر که در میانۀ آنهادر زیر زمین آبراهه ای باشد که بدان آب آن چاه به چاه دیگر رود، حلقه ای بر سر بازوی ترازو که بندهای کفه را بدان بندند، دوالی که بر گوشۀ بالایین کمان بندند، یکی از دو انتهای کمان، مسمار ترازو، ریسمانی که بدان بینی شتر را بندند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پی که بر پر تیر پیچند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جای پر از تیر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج، کظائم (در همه معانی)
لغت نامه دهخدا
(مَ ظَ)
درشتی و زشتی خوی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
سختی. ماندگی، درازی ملازمت، دشمنی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). گویند بینهم کظاظ، بین ایشان عداوت است
لغت نامه دهخدا
(تَ)
رنجانیدن کسی را کاری و گرانبار ساختن و اندوهگین نمودن او را. کظاظه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
مصدر دیگر مکاظه. رجوع به مکاظه در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فظاظه
تصویر فظاظه
پاره پاره ای از چیزی فظاظت در فارسی درشت خویی بد زبانی
فرهنگ لغت هوشیار