جدول جو
جدول جو

معنی کظائم - جستجوی لغت در جدول جو

کظائم
(کَ ءِ)
جمع واژۀ کظامه، جمع واژۀ کظیمه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ ءِ)
عظایم. جمع واژۀ عظیمه. (اقرب الموارد). چیزهای بزرگ و قوی. (ناظم الاطباء). رجوع به عظیمه شود: ازین خاتون چهار پسر بود که بصدد عظایم امور و جلایل کارهای با خطر گشته بودند. (جهانگشای جوینی). به سبب عدم وقوف بر کیفیت امور و احوال آن دولت و قلت معرفت به عظایم و جلایل آن حوادث. (رشیدی).
- عظائم اﷲ، آنچه از اعمال و معجزات خداوند که بزرگ و عظیم باشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ ءِ)
گروه ها و حلقه های ریسمان. قسمتهایی از ریسمان که محکم کنند و بندند. شکائک الحبل. (از متن اللغه). و خلله. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
سربند هرچیزی و هرآنچه چیزی را مسدود کند و شکافی را پر نماید، استواری و پایداری و قرار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). منه اخذ بکظام الامر، ای بالثقه
لغت نامه دهخدا
تصویری از عظائم
تصویر عظائم
چیزهای بزرگ و قوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرائم
تصویر کرائم
کرایم در فارسی، جمع کریمه، زنان والا زنان ارجمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کظام
تصویر کظام
بند بست
فرهنگ لغت هوشیار