حارس. پاسبان. قراول. (ناظم الاطباء) : بدانکه اهالی فارس را در قدیم الایام عادت این بوده که هرآنچه از مردم در کوچه به سرقت برده شود از کشیکچیان گرفته شود و بدین واسطه ایشان بیدار و هوشیار بوده مردم را محافظت می نمود. (قاموس کتاب مقدس). - کشیک چی باشی، رئیس قراولان. ، پلیس. (یادداشت مؤلف) ، دشنامی است به معنی سردمدار. (یادداشت مؤلف)
حارس. پاسبان. قراول. (ناظم الاطباء) : بدانکه اهالی فارس را در قدیم الایام عادت این بوده که هرآنچه از مردم در کوچه به سرقت برده شود از کشیکچیان گرفته شود و بدین واسطه ایشان بیدار و هوشیار بوده مردم را محافظت می نمود. (قاموس کتاب مقدس). - کشیک چی باشی، رئیس قراولان. ، پلیس. (یادداشت مؤلف) ، دشنامی است به معنی سردمدار. (یادداشت مؤلف)
دهی است از دهستان سوسن بخش ایذۀ شهرستان اهواز واقع در 46هزارگزی شمال ایذه با 199 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان سوسن بخش ایذۀ شهرستان اهواز واقع در 46هزارگزی شمال ایذه با 199 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
کژکی. رجوع به کژکی شود. - قران کشکی، قران کژکی، قرانی است به وزن یک مثقال از نقره معادل پنج عباسی یا بیست شاهی و این قران چند پشت ناخن است مقابل قران چرخی و یا امین السلطانی که نیز یک مثقال است لیکن قران کشکی مدور هندسی نیست برخلاف امین السلطانی. (یادداشت مؤلف) منسوب به کشک. از کشک، بیخود. بیمعنی. که معنی ندارد. که بی اعتبار است. (از یادداشت مؤلف). - کشکی گفتن، بیخودی حرف زدن. از روی فکر و بصیرت سخن نگفتن. بیهوده گفتن
کژکی. رجوع به کژکی شود. - قران کشکی، قران کژکی، قرانی است به وزن یک مثقال از نقره معادل پنج عباسی یا بیست شاهی و این قران چند پشت ناخن است مقابل قران چرخی و یا امین السلطانی که نیز یک مثقال است لیکن قران کشکی مدور هندسی نیست برخلاف امین السلطانی. (یادداشت مؤلف) منسوب به کشک. از کشک، بیخود. بیمعنی. که معنی ندارد. که بی اعتبار است. (از یادداشت مؤلف). - کشکی گفتن، بیخودی حرف زدن. از روی فکر و بصیرت سخن نگفتن. بیهوده گفتن
نام تیره ای است از باب احمدی هفت لنگ. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 73) نام طایفه ای است از ایلات کرد ایران که تقریباً 50نفر می باشند و در قشلاق زهاب و لرستان و ییلاق خاجومان سکنی دارند. (یادداشت مؤلف)
نام تیره ای است از باب احمدی هفت لنگ. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 73) نام طایفه ای است از ایلات کرد ایران که تقریباً 50نفر می باشند و در قشلاق زهاب و لرستان و ییلاق خاجومان سکنی دارند. (یادداشت مؤلف)