- کشکشه
- گریز گریختن
معنی کشکشه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نان جو، کشکین: (و از تکلفات خورش و پوشش به کشکینه و پشمینه قناعت نموده)، (انوار سهیلی)
نوعی از پای افزار که شاطران و پیاده روان بر پای کنند شال پا: (پای پاکیزه برهنه به بسی چون بپای اندر دویدن کشکله)، (ناصر خسرو)
نوعی کفش، چارغ
تاه تای چین جامه، نوار که بر جامه دوزند