جدول جو
جدول جو

معنی کشورآشوب - جستجوی لغت در جدول جو

کشورآشوب(تَ)
آشوب کننده و ویران کننده کشور. زیر و زبر کننده مملکت. کشور بهم زن:
یکی دشت پرپیل و پرپیلتن
همه کشورآشوب و لشکرشکن.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شهرآشوب
تصویر شهرآشوب
(دخترانه و پسرانه)
بسیار زیبا و دلربا، آنکه در شهر ایجاد فتنه و آشوب می کند، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهرآشوب
تصویر شهرآشوب
آشوبندۀ شهر، کسی که در شهر فتنه و آشوب برپا می کند، ویژگی آنکه به واسطۀ حسن و جمال خود باعث فتنه و آشوب شود، در موسیقی از آهنگ های موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
آتش افروز تنور وخادۀ تنور. (ناظم الاطباء). رجوع به تنورتاب شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
نام یکی از دهات سدن رستاق مازندران. (ترجمه مازندران و استراباد رابینو ص 168)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شهرآشوب
تصویر شهرآشوب
دارنده جمال و زیبایی بسیار که در حسن و جمال فتنه شهر باشد، یکی از آهنگ های موسیقی
فرهنگ فارسی معین