دهی است از دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک واقع در 13 هزارگزی شمال خاوری فرمهین با 272تن سکنه. آب آن از قنات و رود شهرآب و راه مالرو است و از فرمهین می توان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک واقع در 13 هزارگزی شمال خاوری فرمهین با 272تن سکنه. آب آن از قنات و رود شهرآب و راه مالرو است و از فرمهین می توان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
گدا. گدایی کننده. (ناظم الاطباء) (برهان). گدای را کشه خوانند یعنی که مال مردم را بخود کشد. (لغت فرس اسدی ص 491) : کشه بربندی گرفتی در گدایی سرسری از تبار خود که دیدی کشه ای بربنددا. عسجدی. ، خطی باشد که بکشند خواه بر دیوار و خواه بر زمین و خواه به قلم و چوب و انگشت و غیره. بعضی گویند به معنی خط و نوشته است مطقاً خواه خط عربی باشد و خواه فارسی و هندوی و غیره و بعضی به معنی نوشته به ضم اول گفته اند. (برهان) ، خطی که بجهت علامت بطلان برنوشته بکشند. (از ناظم الاطباء) (برهان). خط که اندر کشند. (لغت فرس اسدی) : تو به سیه نامگی قاسمی گر کشۀ عفو کشی حاکمی. شاه قاسم انوار. ، تنگ چاروا و آن نواری باشد که بر زین یا پالان دوزند. (برهان). تنگ زین. تنگ پالان، تنگی که بروی بارکشند. (ناظم الاطباء) ، بر چارپایان هم حمل کرده اند، آسانی. (برهان). سهولت. ضد دشواری. برابر دشواری. (برهان) (ناظم الاطباء) ، کشاله. رجوع به کشاله شود
گدا. گدایی کننده. (ناظم الاطباء) (برهان). گدای را کشه خوانند یعنی که مال مردم را بخود کشد. (لغت فرس اسدی ص 491) : کشه بربندی گرفتی در گدایی سرسری از تبار خود که دیدی کشه ای بربنددا. عسجدی. ، خطی باشد که بکشند خواه بر دیوار و خواه بر زمین و خواه به قلم و چوب و انگشت و غیره. بعضی گویند به معنی خط و نوشته است مطقاً خواه خط عربی باشد و خواه فارسی و هندوی و غیره و بعضی به معنی نوشته به ضم اول گفته اند. (برهان) ، خطی که بجهت علامت بطلان برنوشته بکشند. (از ناظم الاطباء) (برهان). خط که اندر کشند. (لغت فرس اسدی) : تو به سیه نامگی قاسمی گر کشۀ عفو کشی حاکمی. شاه قاسم انوار. ، تنگ چاروا و آن نواری باشد که بر زین یا پالان دوزند. (برهان). تنگ زین. تنگ پالان، تنگی که بروی بارکشند. (ناظم الاطباء) ، بر چارپایان هم حمل کرده اند، آسانی. (برهان). سهولت. ضد دشواری. برابر دشواری. (برهان) (ناظم الاطباء) ، کشاله. رجوع به کشاله شود
یخ نازک روی آب یخ، آبی که از شدت سردی بسته و سفت شده باشد، هسر، هسیر، هتشه برای مثال گرفت آب کاشه ز سرمای سخت / چو زرین ورق گشت برگ درخت (عمعق - ۱۹۵) کپسول
یخ نازک روی آب یَخ، آبی که از شدت سردی بسته و سفت شده باشد، هَسَر، هَسیر، هَتشِه برای مثال گرفت آب کاشه ز سرمای سخت / چو زرین ورق گشت برگ درخت (عمعق - ۱۹۵) کپسول
جذابیت، کشیدن، حمل کردن، در علم فیزیک نیرویی که به وسیلۀ جسم در حال کشیده شدن بر تکیه گاه خود وارد می شود، تمایل عاطفی، گرایش، ظرفیت پذیرش، تحمل، امتداد دادن مثلاً کشش صدا، کنایه از تلاش
جذابیت، کشیدن، حمل کردن، در علم فیزیک نیرویی که به وسیلۀ جسم در حال کشیده شدن بر تکیه گاه خود وارد می شود، تمایل عاطفی، گرایش، ظرفیت پذیرش، تحمل، امتداد دادن مثلاً کشش صدا، کنایه از تلاش
دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ قزوین واقع در 2 هزارگزی باختری معلم کلایه و 38 هزارگزی راه عمومی. با 103تن سکنه. آب آن از رود خانه اسب مردو راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ قزوین واقع در 2 هزارگزی باختری معلم کلایه و 38 هزارگزی راه عمومی. با 103تن سکنه. آب آن از رود خانه اسب مردو راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان طرق رود بخش نطنز شهرستان کاشان واقع در 37 هزارگزی جنوب باختری نطنز و 5 هزارگزی شمال شوسۀ نطنز به اصفهان با 120تن سکنه. آب آن از 2 رشته قنات و راه فرعی از طریق یحیی آباد دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان طرق رود بخش نطنز شهرستان کاشان واقع در 37 هزارگزی جنوب باختری نطنز و 5 هزارگزی شمال شوسۀ نطنز به اصفهان با 120تن سکنه. آب آن از 2 رشته قنات و راه فرعی از طریق یحیی آباد دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز که در 12 هزارگزی شمال باختری سقز و 7 هزارگزی جنوب راه شوسۀ سقز به میاندوآب واقع است. کوهستانی وسردسیر است و 150 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، لبنیات و توتون. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز که در 12 هزارگزی شمال باختری سقز و 7 هزارگزی جنوب راه شوسۀ سقز به میاندوآب واقع است. کوهستانی وسردسیر است و 150 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، لبنیات و توتون. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
ریشی باشد که بر شکم و گردن مردم برآید و آن را بعربی نکفه گویند. (برهان) (آنندراج). ریشی که برشکم و گردن مردم برآید. (ناظم الاطباء) (از سروری) ، ظرفی باشد که آن را بصورت حیوانی ساخته باشند و بدان شراب خورند. (از برهان) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج). رجوع به بکول شود، ظرف و جام شرابخوری را نیز گفته اند. (برهان)
ریشی باشد که بر شکم و گردن مردم برآید و آن را بعربی نکفه گویند. (برهان) (آنندراج). ریشی که برشکم و گردن مردم برآید. (ناظم الاطباء) (از سروری) ، ظرفی باشد که آن را بصورت حیوانی ساخته باشند و بدان شراب خورند. (از برهان) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج). رجوع به بکول شود، ظرف و جام شرابخوری را نیز گفته اند. (برهان)
کلمه ای که برای متوقف ساختن خر و استر گویند، (در زبان کودکان شیر خوار) خر الاغ، کلمه ای که عوام بصورت تحقیر یا دشنام گویند چون خواهند کسی را از تند رفتن باز دارند
کلمه ای که برای متوقف ساختن خر و استر گویند، (در زبان کودکان شیر خوار) خر الاغ، کلمه ای که عوام بصورت تحقیر یا دشنام گویند چون خواهند کسی را از تند رفتن باز دارند