جدول جو
جدول جو

معنی کشندگان - جستجوی لغت در جدول جو

کشندگان
(کُ شَ دَ / دِ)
جمع واژۀ کشنده. قاتلین: چون اهل کوفه شغب کردند بر مختار، سائب بن ملک در میان لشکر مختار طلب کشندگان حسین بن علی علیه السلام کرد. (تاریخ قم ص 288). رجوع به کشنده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خزندگان
تصویر خزندگان
جانورانی مهره دار و خون سرد، با پوستی فلس دار و دست و پای کوتاه یا بدون دست و پا که هنگام حرکت شکمشان بر روی زمین کشیده می شود مانند تمساح، سوسمار، مار و لاک پشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوندگان
تصویر جوندگان
راسته ای از جانوران پستاندار مانند موش، بیدستر و سنجاب که دارای دندان های تیز برای جویدن هستند و چون دندان های ثنایای آن ها پیوسته رشد می کند باید همیشه دندان های خود را به کار بیندازند و چیزی را بجوند تا دندان ها ساییده شود والا بی اندازه بلند می شود و از دهان بیرون می آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاندران
تصویر کاندران
که اندر آن
فرهنگ فارسی عمید
(شَ دَ / دِ)
جمع باشنده (از مصدر بودن).
لغت نامه دهخدا
جمع جونده، راسته ای از پستانداران که شامل جانورانی است که عموما جثه کوچک دارند و دندان بندی ظنهاناقص است (فاقدانیاب هستند)، دندانهای پیثشین آنها بلند و برنده و در انتها فاقد میناست بهمین جهت عاج دندان آنها مرتبا نمو کرده موجب افزایش طول دندانها میگردد بطوریکه جانور ناچار است برای کوتاه کردن آنها هر چیز را که در دسترس می یابد بجود. از پستانداران مهم این راسته خرگوش موش سنجاب بیدستر و خوکچه را باید نام برد
فرهنگ لغت هوشیار
نام دسته ای از جانوران است که حشرات الارض نیز مینامند مانند، مار و سوسمار و جزآن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع پرنده رده بزرگی از شاخه ذی فقاران که خون گرمند و بدنشان دارای حرارت ثابتی است و اندامهای جلو آنها بعلت پرواز در هوا بصورت بال در آمده و بدنشان نیز پوشیده از پر میباشد. بر روی استخوان قص آنها تیغه ای عمودی بنام برشه قرار دارد که عضلات پرواز بان ملصق میباشد باستثنای معدودی از پرندگان که دارای دو سریع میباشند و پرواز نمیکنند (شتر مرغ جزو این دسته است)، استخوانهای پرندگان معمولا مجوف و توخالی و دارای حفره های هوایی برای سبک کردن وزن آنها در موقع پرواز میباشد. گردن پرندگان دارای تعداد زیادی مهره است. بهمین مناسبت طول نسبه کافی دارد و ضمنا بخوبی باطراف قابل چرخش است. قلب پرندگان دارای چهار حفره است و شریان آئورت پس از خروج از بطن چپ بطرف راست بر گشته در امتداد بدن ادامه مییابد (بر عکس پستانداران)، غذای پرندگان در تیره های مختلف آنها فرق میکند: عده ای گوشتخوارند و عده ای علف خوار و عده ای دانه خوار و از دانه حبوبات تغذیه میکنند و عده ای هم بر حسب فصول مختلف غذایشان فرق میکند طیور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرندگان
تصویر پرندگان
((پَ رَ دِ))
جمع پرنده، رده بزرگی از شاخه ذی فقاران که خون گرمند و بدنشان دارای حرارت ثابتی است و اندام های جلو آن ها به علت پرواز در هوا به صورت بال درآمده و بدنشان نیز پوشیده از پر می باشد، طیور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جوندگان
تصویر جوندگان
((جَ وَ دَ یا دِ))
جمع جونده، دسته ای از پستانداران تیزدندان که دندان های پیشین آن ها پیوسته رشد می کند، به طوری که جانور ناچار است برای کوتاه کردن آن ها هر چیز را که در دسترس می یابد بجود، مانند، موش، سنجاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خزندگان
تصویر خزندگان
((خَ زَ دَ))
جمع خزنده، در اصطلاح حیوان شناسی به جانورانی که به دلیل کوتاهی دست و پا شکمشان روی زمین کشیده می شود گفته می شود. بعضی هم دست و پا ندارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باشندگان
تصویر باشندگان
ساکنان، اهالی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرندگان
تصویر پرندگان
طیور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
المستقبل
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
Posterity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
postérité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
Nachwelt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
דורות הבאים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
آیندہ نسلیں
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
ভবিষ্যৎ প্রজন্ম
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
kizazi kijacho
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
gelecek kuşaklar
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
후세
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
子孫
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
generasi mendatang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
भावी पीढ़ी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
нащадки
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
คนรุ่นหลัง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
nageslacht
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
posteridad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
posterità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
posteridade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
потомство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
potomność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آیندگان
تصویر آیندگان
子孙后代
دیکشنری فارسی به چینی