دهی است جزء دهستان حومه بخش آستانۀ شهرستان لاهیجان واقع در 6 هزارگزی شمال آستانه و 4 هزارگزی شمال پل سفیدرود با 369تن سکنه. آب آن از استخر و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان حومه بخش آستانۀ شهرستان لاهیجان واقع در 6 هزارگزی شمال آستانه و 4 هزارگزی شمال پل سفیدرود با 369تن سکنه. آب آن از استخر و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
جذابیت، کشیدن، حمل کردن، در علم فیزیک نیرویی که به وسیلۀ جسم در حال کشیده شدن بر تکیه گاه خود وارد می شود، تمایل عاطفی، گرایش، ظرفیت پذیرش، تحمل، امتداد دادن مثلاً کشش صدا، کنایه از تلاش
جذابیت، کشیدن، حمل کردن، در علم فیزیک نیرویی که به وسیلۀ جسم در حال کشیده شدن بر تکیه گاه خود وارد می شود، تمایل عاطفی، گرایش، ظرفیت پذیرش، تحمل، امتداد دادن مثلاً کشش صدا، کنایه از تلاش
رتبۀ کارمندان دولت، پایه، مقیاس رتبه بندی و تعیین درجات، مقیاس سنجش اندازه های طرح یا نقشه نسبت به نمونۀ واقعی، خط کش یا وسیله ای دیگر که به کمک آن اندازه های واقعی تبدیل می شوند یا برعکس
رتبۀ کارمندان دولت، پایه، مقیاس رتبه بندی و تعیین درجات، مقیاس سنجش اندازه های طرح یا نقشه نسبت به نمونۀ واقعی، خط کش یا وسیله ای دیگر که به کمک آن اندازه های واقعی تبدیل می شوند یا برعکس
مثل، مانند، شبیه، نظیر، صورت کسی یا چیزی، چهره، صورت، حالت، وضع در علم عروض اجتماع خبن و کف، چنان که از مستفعلن حرف دوم و هفتم را ساقط کنند و متفعل بماند و مفاعل به جایش بیاورند، قرار دادن اعراب و حرکت در کلمات
مثل، مانند، شبیه، نظیر، صورت کسی یا چیزی، چهره، صورت، حالت، وضع در علم عروض اجتماع خبن و کف، چنان که از مستفعلن حرف دوم و هفتم را ساقط کنند و متفعل بماند و مفاعل به جایش بیاورند، قرار دادن اعراب و حرکت در کلمات
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان رشت واقع در نه هزارگزی جنوب رشت و 3 هزارگزی لاکان با 116تن سکنه. آب آن از استخر و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان رشت واقع در نه هزارگزی جنوب رشت و 3 هزارگزی لاکان با 116تن سکنه. آب آن از استخر و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
باز داشتن زندانی کردن لیز خوردن لغزیدن، ستبری اندام کوتل مغولی ترکی پالاد (جنیبت) من رهی پیرو سست پای شدم نتوان راه کرد بی پالاد (فرالاروی) به آرش دره و هم چنین به آرش تپه بلند پارسی است در فرانسوی کتو همین آرش را دارد
باز داشتن زندانی کردن لیز خوردن لغزیدن، ستبری اندام کوتل مغولی ترکی پالاد (جنیبت) من رهی پیرو سست پای شدم نتوان راه کرد بی پالاد (فرالاروی) به آرش دره و هم چنین به آرش تپه بلند پارسی است در فرانسوی کتو همین آرش را دارد