جدول جو
جدول جو

معنی کشفیات - جستجوی لغت در جدول جو

کشفیات
(کَ فی یا)
جمع واژۀ کشفیه، کشف شده ها. مکشوفات. پیدا شده ها. اختراعات
لغت نامه دهخدا
کشفیات
جمع کشفیه، یافته ها آشکاره ها جمع کشفیه
تصویری از کشفیات
تصویر کشفیات
فرهنگ لغت هوشیار
کشفیات
یافته ها
تصویری از کشفیات
تصویر کشفیات
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کیفیات
تصویر کیفیات
جمع واژۀ کیفیت، صفت، حالت و چگونگی کسی یا چیزی، میزان مرغوب بودن، مست کننده بودن، لذت
فرهنگ فارسی عمید
(مُ فَشْ شیا)
داروهای کاسرالریاح. (ناظم الاطباء). و رجوع به مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
جمع واژۀ کنایه و کنایت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین). اسمهائی هستند که برای دلالت بر عدد مبهم وضع شده اند و آنها: کم، کذا، کیت و ذیت باشند... کنایات در فارسی عبارتند از: ضمیر، اسم اشاره، موصولات، مبهمات و ادوات استفهام... البته اینها را در قواعد عرب مبهمات نامند. (از فرهنگ علوم نقلی دکتر سجادی ص 442)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
پشته ای است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ صافیه، رجوع به صافیه و صافی شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ سافیه، رجوع به سافیه شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ عافیه، (ناظم الاطباء)، رجوع به عافیه شود
لغت نامه دهخدا
(کُتْ)
ملتمس. خواهشگر.
- کشتیار کسی شدن، سخت بدو التماس کردن. سخت اصرار و الحاح کردن. نهایت درجه ابرام و اصرار با مهربانی کردن: کشتیار او شدم که بماند گفت حکماً باید بروم. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کَ فُ)
منسوب به کشفل که ظاهراً از قراء بغداد است و به قول بهتر از آمل طبرستان. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ ری یا)
دهی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر. سکنۀ آن 482 تن. محصول عمده غلات است. راه اتومبیل رو دارد. ساکنان از طایفۀ حمید هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
جمع واژۀ ’شکایت. (یادداشت مؤلف). رجوع به شکایت شود
لغت نامه دهخدا
(عِ قی یا)
جمع واژۀ عشقیه، مؤنث عشقی. (از فرهنگ فارسی معین). آنچه به عشق بستگی و انتساب و تعلق دارد: تاهر وصف که خواهند از فنون عشقیات و انواع تشوّقات تقدیم کنند. (المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 385)
لغت نامه دهخدا
(مَ رَ فی یا)
جمع واژۀ مشرفیه. شمشیرهای منسوب به مشرفی: مرگ در زیر مشرفیات را شرفی بزرگوار دانستندی. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 385). رجوع به مدخل بعد و مشرفی شود
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ فی یا)
جمع واژۀ کیفیت. چگونگیها. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کیفیت شود.
- کیفیات اربعه، حرارت و برودت و رطوبت و یبوست باشد، و آن را کیفیات اولی نیز گویند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کیفیات استعدادی. رجوع به کیفیت (اصطلاح منطق) شود.
- کیفیات اولی. رجوع به ترکیب ’کیفیات اربعه’ و ترکیب بعدشود.
- کیفیات اولیه، حرارت وبرودت و رطوبت و یبوست باشد، و آن را طبیعیین از این جهت کیفیات اولیه گفته اند که سایر کیفیات از قبیل رنگها و بویها و چشیدنیها و سنگینی و سبکی و سستی و سختی و امثال آن را متولد از چهار کیفیت اولیه دانند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کیفیات ثوالث، (اصطلاح طب) کیفیاتی باشد که از کیفیات ثوانی حادث شود. (از بحر الجواهر، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ترکیب بعد شود.
- کیفیات ثوانی، (اصطلاح طب) کیفیاتی است که از مزاج حادث گردد، چون تفتیح و تقطیع و تلطیف و امثال آن. (از بحرالجواهر، از یادداشت به خطمرحوم دهخدا).
- کیفیات راسخه. رجوع به کیفیت (اصطلاح منطق) شود.
- کیفیات عارضه. رجوع به کیفیت (اصطلاح منطق) شود.
- کیفیات محسوسه. رجوع به کیفیت (اصطلاح منطق) شود.
- کیفیات مخففه، (اصطلاح حقوق) در حقوق جزا اوضاع و احوالی است که هرگاه جرم در آن اوضاع و احوال واقع شود موجب تخفیف یا معافیت از مجازات می شود. اوضاع و احوال مزبور بر دو قسم است: قسم اول، آنها که به نص قانون معرفی شده است و اصطلاحاً به نام معاذیر قانونی نامیده می شود. معاذیر قانونی ممکن است موجب معافیت و یا تخفیف از مجازات شود. اولی مانند قتل که از شوهر واقع شود هرگاه اجنبی رابا زنش در یک فراش مشاهده کند (مادۀ 179 قانون مجازات عمومی) ، دومی مانند قتل از مردی که دختر یا خواهر خود را با مرد اجنبی ببیند که از یک تا شش ماه به حبس تأدیبی محکوم خواهد شد. (مادۀ 179 قانون مجازات عمومی). قسم دوم، آنها که مورد نص قانون واقع نشده و قضات می توانند درصورتی که آن اوضاع را مقتضی تخفیف بدانند میزان مجازات را تا حدودی که قانون پیش بینی کرده پایین بیاورند. اصطلاحاً این قسمت را ’معاذیر قضایی’ نامند. کیفیات مخففۀ قانونی (یا معاذیر قانونی) دو قسم است: الف - معاذیر عمومی، که اختصاص به جرم خاصی ندارد بلکه در جرائم مختلف دیده می شود، مثل صغر سن تا پایان دوازده سالگی (مادۀ 3 قانون مجازات عمومی) ، طفل در این سن هر جرمی مرتکب شود مجازات ندارد. ب - معاذیر اختصاصی، که اختصاص به جرم معین دارد، مثل قتل اجنبی به دست شوهری که او را با زنش در یک فراش دیده است. معاذیر قضایی شامل مجازات خلاف نمی شود ودر جنحه و جنایت هم قانون حدودی برای آن معین نموده است. (مادۀ 43، 44 و 45 قانون مجازات عمومی) (فرهنگ حقوق تألیف جعفری لنگرودی).
- کیفیات مشدده، (اصطلاح حقوقی) در حقوق جزا، اوضاع و احوالی است که هرگاه جرم در آن اوضاع و احوال واقع شود موجب تشدید مجازات می شود، مانند سرقت شبانه یا سرقت مسلح و دسته جمعی. کیفیات مشدده هرگاه ناظر به حال فاعل جرم باشد اصطلاحاً به نام کیفیات مشددۀ شخصی نامیده می شود، مانند عمل منافی عفت معلم بامحصل. کیفیات مشددۀ شخصی ممکن است ناظر به حال مجنی علیه نیز باشد (نه ناظر به حال فاعل جرم) ، مانند هتک ناموس نسبت به مجنی علیه کمتر از هجده سال. هرگاه کیفیات مشدده ناظر به اوضاع جرم باشد آن را اصطلاحاً ’کیفیات مشددۀ موضوعی’ نامند، مانند لواط به عنف، تهدید. (فرهنگ حقوقی تألیف جعفری لنگرودی).
- کیفیات مشددۀ اختصاصی. رجوع به کیفیات مشددۀ قانونی شود.
- کیفیات مشددۀ شخصی. رجوع به کیفیات مشدده شود.
- کیفیات مشددۀ عمومی. رجوع به ترکیب بعد شود.
- کیفیات مشددۀ قانونی، کیفیاتی است که عنوان خاصی در نصوص قانون دارد، مانند تکرار جرم که بنابه مواد 24 و 25 (اصلاحی خرداد 1310 هجری شمسی) از اسباب تشدید مجازات است. (فرهنگ حقوقی تألیف جعفری لنگرودی). و رجوع به همین مأخذ شود.
- کیفیات مشددۀ قضایی، اوضاع و احوالی است که مورد نص قانون واقع نشده ولی چون مقنن برای جرم حداقل و حداکثر مجازات معین نموده و اوضاع و احوال طوری است که قاضی به حداکثر مجازات در حق مجرم حکم می دهد، مثل اعمال قساوت از طرف قاتل (یامجرم به طورکلی) در جرمی که مرتکب شده است. (فرهنگ حقوقی تألیف جعفری لنگرودی).
- کیفیات مشددۀ موضوعی. رجوع به کیفیات مشدده شود.
- کیفیات نفسانی. رجوع به کیفیت (اصطلاح منطق) شود
لغت نامه دهخدا
(نَری یا)
جمع واژۀ نشریه. رجوع به نشریه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ فَ)
تثنیۀ کذاب، دو کذاب و مقصود مسیلمهالحنفی و اسودالعنسی است. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). رجوع به مسیلمه و اسودبن کعب عنسی شود
لغت نامه دهخدا
جمع نشریه. توضیح این جمع و مفرد آن در عربی فصیح نیامده ازین رو بعض فصیحان بجای آن} نشرات {را بکار برند نظریات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشطیات
تصویر مشطیات
خار بالگان تیره ای از ماهیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکفیات
تصویر مکفیات
جمع مکیفه، چگونگی بخشان مستی آوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشهیات
تصویر مشهیات
جمع مشهیه (مشهی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنایات
تصویر کنایات
جمع کنایه و کنایت، مبهمات و ادوات استفهام
فرهنگ لغت هوشیار
کشتیار کسی شدن، بسیار اصرار کردن: کشتیار ش شدم که این کار را بکند نکرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلبیات
تصویر کلبیات
تیره سگ سانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاذیات
تصویر کاذیات
تیره کندی ها کندیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قشریات
تصویر قشریات
سخت پوستان تیره جانوران سخت پوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرفیات
تصویر قرفیات
تیره ارمالان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غضفیات
تصویر غضفیات
تیره وردیچان شنزار
فرهنگ لغت هوشیار
جمع عشقیه: تا هر وصف که خواهند از فنون عشقیات و انواع شوقات تقدیم کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدفیات
تصویر صدفیات
شسنداران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفویات
تصویر شفویات
لب شکافتگان تیره نانوک ها (نعناع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشریات
تصویر اشریات
نیشداران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیفیات
تصویر کیفیات
چگونگی ها
فرهنگ لغت هوشیار