جدول جو
جدول جو

معنی کشال - جستجوی لغت در جدول جو

کشال
(کِ)
پیوندگاه ران بشکم از جانب انسی. ملتقای شکم و ران از طرف انسی تن. ملتقای شکم و ران از طرف انسی تن. گوی بدرازا که میان بالای ران زیر شکم است از پیش. پیوندگاه پای به تنه. نورد میان شکم و ران. (یادداشت مؤلف). کش. کشاله. رجوع به کش شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کمال
تصویر کمال
(پسرانه)
آخرین حد چیزی، نهایت، بی عیب و نقص بودن، خردمندی، دانایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شکال
تصویر شکال
(دخترانه)
در گویش مازندران آهو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کژال
تصویر کژال
(دخترانه)
غزال
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کحال
تصویر کحال
پزشک متخصص در بیماری های چشم، چشم پزشک، سرمه کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبال
تصویر کبال
ریسمان تابیده شده از لیف خرما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفال
تصویر کفال
نوعی ماهی خوراکی و استخوانی که در دریای خزر زیست می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کشاله
تصویر کشاله
امتداد و درازای چیزی، کشش، دنباله، در علم زیست شناسی قسمتی در زیر شکم محل اتصال ران ها به شکم است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلال
تصویر کلال
قسمتی از سر شامل میان سر تا بالای پیشانی
مانده شدن، خسته شدن، ماندگی، خستگی، کندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمال
تصویر کمال
بالاترین مرتبۀ چیزی، نهایت مثلاً با کمال خرسندی، برتر بودن در داشتن صفات نیک، کامل بودن، آراستگی صفات، درایت، دانایی، خردمندی، در فلسفه صورت نهایی و طبیعی هر چیز، در تصوف رسیدن به مرحلۀ محو و فنا
کمال یافتن: به کمال رسیدن، کامل شدن، ترقی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کشان
تصویر کشان
پسوند متصل به واژه به معنای کشاننده مثلاً دامن کشان
در حال کشیدن و بردن
کشان کشان
کشان کشان: در حال کشیدن و بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیال
تصویر کیال
پیمانه کننده، کیل کننده، پیمانه گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کشاف
تصویر کشاف
بسیار کشف کننده، آشکار کننده
فرهنگ فارسی عمید
(کَ / کِ لَ / لِ)
دنباله و هرآنچه مانند دنب از پس چیزی کشیده شود. (ناظم الاطباء). امتداد. کشش.
- کشالۀ ران، کش ران. فصل مشترک بین شکم و ران. بن ران. بیخ ران. بیغولۀ ران. کشال. رجوع به کش و کشال شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شکال
تصویر شکال
جمع شکل، پای بند ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشای
تصویر کشای
گشای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمال
تصویر کمال
تمام شدن، انجام یافتن پذیرفتن، کمال گرفتن، به حد تمامیت رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از انواع ماهیها که در سالهای اخیر در بحر خزر به تکثیر آن پرداخته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشاح
تصویر کشاح
داغ پهلو داغی که بر پهلوی ستوران نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشاد
تصویر کشاد
گشاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشاط
تصویر کشاط
کشتگر (سلاخ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشاغ
تصویر کشاغ
آشکارگی پیدایی، پوست باز کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشاف
تصویر کشاف
کشف کننده، بسیار پیدا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشاه
تصویر کشاه
آک آهواک زشتی
فرهنگ لغت هوشیار
کشکول، ظرفی است که صوفیان در دست میگیرند و اغذیه خود را در آن میریزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشال
تصویر اشال
اشک چشم
فرهنگ لغت هوشیار
میوه گونه ای نارگیل که درویشان بدان زنجیر آویزند و لوله ای بیک انتهای آن وصل کنند و درون آن آب ریزند و بمراجعان دهند و یا آنرا وسیله گدایی سازند و آنچه را میگیرند (اعم از پول و یا هدیه) داخل آن میریزند. معمولا بر سطح خارجی کشکول اشعار و عبارات و شعار های درویشی را کنده کاری میکنند و چنین کشکولها یی نفیس و پر قیمت اند. توضیح: از روی شکل میوه این گونه نارگیل کشکول های فلزی (حلبی) یا سفالین نیز ساخته شده که در ایام عزا داری داخل آن آب میریختند و به تشنگان میدادند کشکل کشگل. یا کشکول گدایی، کشکولی که برای جمع آوری پول از مردم بکار برند، وسیله گدایی
فرهنگ لغت هوشیار
ازکلاله: خستگی ماندگی، مردن، بی رخنا (رخنا ارث بر از پهلوی) آنکه کوزه و کاسه گلی و سفالی سازد و فروشد کوزه گر کاسه گر فخار: (بی خطر باشد فلان با او چنانک پیش زرگر بی خطر باشد کلال)، (ناصر خسرو) یا چرخ کلال. چرخ کوزه گر چرخ فخاری: (هر کاسه ای که ساخت ندانم چرا شکست گردنده آسمان که چو چرخ کلال گشت)، (امیر خسرو) خستگی، ماندگی اعضا و خیره شدن چشم کوزه گر، کاسه گر، سفال پز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کحال
تصویر کحال
طبیب مخصوص در امراض چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتال
تصویر کتال
خواربار، گوشت، تنگی زندگی، نیاز بر آمده، نیرومندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبال
تصویر کبال
ریسمانی که از لیف خرما سازند، طناب از لیف خرما
فرهنگ لغت هوشیار
امتداد کشش، ماهیچه (ران) : کشاله ران. یا کشاله ران. فصل مشترک بین شکم و ران کش ران بن ران بیخ ران بیغوله ران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیال
تصویر کیال
پیمانه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشاله
تصویر کشاله
((کِ لِ))
امتداد و دنباله هر چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمال
تصویر کمال
کهتری
فرهنگ واژه فارسی سره