جدول جو
جدول جو

معنی کسکسه - جستجوی لغت در جدول جو

کسکسه
(رَ وَ)
سخت کوبیدن و کسکسه در لغت بنی تمیم الحاق کردن سین است به کاف خطاب مؤنث در حال وقف یقال: اکرمتکس بجای اکرمتک و بکس بجای بک. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
کسکسه
سخت کوفتن، الحاق کاف تاء نیث به سین بهنگام وقف مانند (بکس) و (اکرمتکس) (بجای (بک) و (اکرمتک) (و آن لغت تمیم است)، آوازی که از تلفظ حرف (س) شنیده شود: (خفی اش ذکر و کسکسه سینش رفته از درب چین به سقسینش)، (دهخدا در وصف آخوند)
فرهنگ لغت هوشیار
کسکسه
((کَ کَ سَ یا س))
سخت کوفتن، الحاق کاف تأنیث به سین به هنگام وقف مانند «بکس» و «اکرمتکس» بجای «بک» و «اکرمتک» (و آن لغت تمیم است)، آوازی که از تلفظ حرف «س» شنیده شود
تصویری از کسکسه
تصویر کسکسه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ نَ)
بندی و اسیر کردن. (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، واگردانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رد کردن چیزی را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کُ کُ)
نوعی طعام که در مراکش از آرد ارزن سازند. (ناظم الاطباء). طعامی در مصر که از آرد سازند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا