نوعی از ریواس است و آن میوه ای باشد کوهی به اندام ساق دست. (برهان) (آنندراج). نوعی از ریواس (ناظم الاطباء). کزبا. (حاشیۀ برهان چ معین ذیل کزبا). رجوع به کزبا و ریواس شود، تمش. (ناظم الاطباء) ، دانۀ خردل. (ناظم الاطباء). رجوع به کزبا شود
نوعی از ریواس است و آن میوه ای باشد کوهی به اندام ساق دست. (برهان) (آنندراج). نوعی از ریواس (ناظم الاطباء). کزبا. (حاشیۀ برهان چ معین ذیل کزبا). رجوع به کزبا و ریواس شود، تمش. (ناظم الاطباء) ، دانۀ خردل. (ناظم الاطباء). رجوع به کزبا شود
مهرۀ گردن انسان و حیوانات دیگر باشد. (برهان). مهرۀگردن. (آنندراج). فقره و هریک از مهره های گردن و پشت انسان و دیگر حیوانات. (ناظم الاطباء) : بزخمی کزوغ ورا خرد کرد چنین رزم سازند مردان مرد. عسجدی (از آنندراج)
مهرۀ گردن انسان و حیوانات دیگر باشد. (برهان). مهرۀگردن. (آنندراج). فقره و هریک از مهره های گردن و پشت انسان و دیگر حیوانات. (ناظم الاطباء) : بزخمی کزوغ ورا خرد کرد چنین رزم سازند مردان مرد. عسجدی (از آنندراج)
معرب کازوارین__ا ی لاتین-ی است. درخت-ی است از ردۀ دولپه ایهای گلبرگ که برگهایی شبیه به پرهای یک نوع شترمرغ استرالیایی بنام کازوآر دارد. شکل ظاهری تنه این درخت شبیه به درخت کاج است و از این جهت برخی آن را جزو ردۀ مخروطیان بشمار آورده اند. این درخت در جزایر سوئد و استرالیا و جزایر اقیانوس هند میروید و امروزه در شمال آفریقا نیز بکشت آن مبادرت میورزند. چوب آن بسیار محکم و بادوام است و بهمین منظور کاشته میشود. فلوه. (فرهنگ فارسی معین)
معرب کازوارین__ا ی لاتین-ی است. درخت-ی است از ردۀ دولپه ایهای گلبرگ که برگهایی شبیه به پرهای یک نوع شترمرغ استرالیایی بنام کازوآر دارد. شکل ظاهری تنه این درخت شبیه به درخت کاج است و از این جهت برخی آن را جزو ردۀ مخروطیان بشمار آورده اند. این درخت در جزایر سوئد و استرالیا و جزایر اقیانوس هند میروید و امروزه در شمال آفریقا نیز بکشت آن مبادرت میورزند. چوب آن بسیار محکم و بادوام است و بهمین منظور کاشته میشود. فلوه. (فرهنگ فارسی معین)
بمعنی رخنه گرفتن و وصل کردن چیزی باشد به چیزی دیگر. (برهان) (آنندراج) (از فرهنگ فارسی معین). استاد آن کار را در اصفهان کلوایی گویند. (حاشیۀ برهان چ معین). در لهجۀ اصفهان به معنی بند زدن چینی و همان است که در خراسان آن را ورش زدن گویند. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده). و رجوع به کلوابند و کلوایی شود، در مؤیدالفضلا بمعنی غوک آمده است که وزغ باشد. (از برهان) ، غوک و قرباغه. (ناظم الاطباء)
بمعنی رخنه گرفتن و وصل کردن چیزی باشد به چیزی دیگر. (برهان) (آنندراج) (از فرهنگ فارسی معین). استاد آن کار را در اصفهان کلوایی گویند. (حاشیۀ برهان چ معین). در لهجۀ اصفهان به معنی بند زدن چینی و همان است که در خراسان آن را ورش زدن گویند. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده). و رجوع به کلوابند و کلوایی شود، در مؤیدالفضلا بمعنی غوک آمده است که وزغ باشد. (از برهان) ، غوک و قرباغه. (ناظم الاطباء)
دهی است از توابع علی آباد ساری. (سفرنامۀ مازندران تألیف رابینو ص 120). در فرهنگ جغرافیایی کروا ضبط و نوشته شده است: دهی است از دهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان قائم شهر. دشت، معتدل و مرطوب است، با 200 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از توابع علی آباد ساری. (سفرنامۀ مازندران تألیف رابینو ص 120). در فرهنگ جغرافیایی کُروا ضبط و نوشته شده است: دهی است از دهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان قائم شهر. دشت، معتدل و مرطوب است، با 200 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
نوعی از ریواس باشد و آن میوه ای است کوهی باندام ساق دست. (برهان). نوعی ازریباس است. (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری). جنسی از ریواس. (صحاح الفرس) : پیش تیغ تو روز صف دشمن هست چون پیش داس نو کزبا. رودکی. ، تمش، دانۀ خردل. (ناظم الاطباء)
نوعی از ریواس باشد و آن میوه ای است کوهی باندام ساق دست. (برهان). نوعی ازریباس است. (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری). جنسی از ریواس. (صحاح الفرس) : پیش تیغ تو روز صف دشمن هست چون پیش داس نو کزبا. رودکی. ، تمش، دانۀ خردل. (ناظم الاطباء)
شهرکی از بناهای کیخسرو که از آنجا تا مراغه شش فرسنگ فاصله داشته و آتشکدۀ بسیار قدیم و عظیم در آن بوده است. (آنندراج) (انجمن آرا). شهر کوچکی که بین آن و مراغه شش فرسنگ است و در آن آتشکدۀقدیمی و معبدی برای مجوسان است و عمارت عالی و عظیمی که کیخسرو آن را بنا نهاده است. (معجم البلدان)
شهرکی از بناهای کیخسرو که از آنجا تا مراغه شش فرسنگ فاصله داشته و آتشکدۀ بسیار قدیم و عظیم در آن بوده است. (آنندراج) (انجمن آرا). شهر کوچکی که بین آن و مراغه شش فرسنگ است و در آن آتشکدۀقدیمی و معبدی برای مجوسان است و عمارت عالی و عظیمی که کیخسرو آن را بنا نهاده است. (معجم البلدان)
گزور. دهی است از دهستان گنجگاه بخش سنجبد شهرستان خلخال با 597 تن سکنه. از دو محل بفاصله دو کیلومتر بنام کزور بالا و کزور پایین تشکیل شده و سکنۀ کزور بالا 301 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
گزور. دهی است از دهستان گنجگاه بخش سنجبد شهرستان خلخال با 597 تن سکنه. از دو محل بفاصله دو کیلومتر بنام کزور بالا و کزور پایین تشکیل شده و سکنۀ کزور بالا 301 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
بادرنگبویه را گویند و آن دوایی است که به فارسی بالنگو خوانند هرکه از برگ و تخم و بیخ آن قدری در خرقه کند و با ابریشم محکم ببندد و با خود نگاه دارد هرکه او را ببیند دوست دارد و محبوب القلوب گردد. (برهان) (آنندراج). بادرنگبویه. (ناظم الاطباء). درخت بنه. رجوع به بادرنگبویه و بنه شود
بادرنگبویه را گویند و آن دوایی است که به فارسی بالنگو خوانند هرکه از برگ و تخم و بیخ آن قدری در خرقه کند و با ابریشم محکم ببندد و با خود نگاه دارد هرکه او را ببیند دوست دارد و محبوب القلوب گردد. (برهان) (آنندراج). بادرنگبویه. (ناظم الاطباء). درخت بنه. رجوع به بادرنگبویه و بنه شود