جدول جو
جدول جو

معنی کزماء - جستجوی لغت در جدول جو

کزماء
(کَ)
مؤنث اکزم. مادیان ستبر و کوتاه لب. (ناظم الاطباء).
- اذن کزماء، گوشی کوتاه. (مهذب الاسماء).
- رجل کزماء و کزمه، پای انگشتان خرد. (مهذب الاسماء).
- شفه کزماء، لبی باریک و خرد. (مهذب الاسماء).
- ید کزماء، دست کوتاه انگشت. (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ زَ)
جمع واژۀ حازم. و حزیم
لغت نامه دهخدا
(کُ رَ)
جمع واژۀ کریم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جوانمردان. بامروتان. (از آنندراج). رجوع به کریم شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
ناقۀ بزرگ کوهان. (منتهی الارب) (آنندراج). ماده شتر بزرگ کوهان. ج، کوم. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَمْ ما)
سماروغ فروش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سماروغ چین جهت فروختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). سماروغ چین. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کرماء
تصویر کرماء
جمع کریم، جوانمردان ردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کماء
تصویر کماء
دنبلان فروش دنبلان گونه ای سماروغ است
فرهنگ لغت هوشیار