- کزماء (کَ)
مؤنث اکزم. مادیان ستبر و کوتاه لب. (ناظم الاطباء).
- اذن کزماء، گوشی کوتاه. (مهذب الاسماء).
- رجل کزماء و کزمه، پای انگشتان خرد. (مهذب الاسماء).
- شفه کزماء، لبی باریک و خرد. (مهذب الاسماء).
- ید کزماء، دست کوتاه انگشت. (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
- اذن کزماء، گوشی کوتاه. (مهذب الاسماء).
- رجل کزماء و کزمه، پای انگشتان خرد. (مهذب الاسماء).
- شفه کزماء، لبی باریک و خرد. (مهذب الاسماء).
- ید کزماء، دست کوتاه انگشت. (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
