جدول جو
جدول جو

معنی کرفه - جستجوی لغت در جدول جو

کرفه
کار نیک، ثواب، برای مثال نه بد پروای کشت و کار و حرفه / گناهان را ندانستند و کرفه (زراتشت بهرام - برهان قاطع - کرفه)
تصویری از کرفه
تصویر کرفه
فرهنگ فارسی عمید
کرفه
(کِ فَ / فِ)
بمعنی ثواب است که در مقابل گناه باشد. (برهان) (از آنندراج). کار نیک. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری) :
نبد پروای کشت و کار و حرفه
گناهان را ندانستند و کرفه
یکایک بر ره بیداد رفته
گناه و کرفه را از یاد رفته.
زراتشت بهرام پژدو (اردای ویراف نامه از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
کرفه
ثواب، کار نیک
تصویری از کرفه
تصویر کرفه
فرهنگ لغت هوشیار
کرفه
((کَ فِ))
کار نیک، ثواب
تصویری از کرفه
تصویر کرفه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طرفه
تصویر طرفه
(دخترانه)
شگفت آور، جالب، عجیب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شرفه
تصویر شرفه
گنگرۀ قصر، کنگرۀ دیوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترفه
تصویر ترفه
در رفاه و آسایش بودن، آسودگی و تن آسانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کراه
تصویر کراه
کناره، کران، کرانه، نهایت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرفه
تصویر شرفه
شرفاک، هر صدای آهسته، صدای پا، شرفانگ، شرفالنگ، برای مثال کاروان شکر از مصر رسید / شرفۀ گام و درا می آید (مولوی۲ - ۳۶۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرشه
تصویر کرشه
کرش، فروتنی، افتادگی، تواضع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
پیشه، صناعت، کسب و کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرفه
تصویر طرفه
منزل نهم از منازل قمر پس از نثره، برای مثال نثره به نثار گوهرافشان / طرفه ز طرف دگر زرافشان (نظامی۳ - ۴۶۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرفه
تصویر مرفه
در رفاه و آسایش، آسوده، با آسایش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرفه
تصویر عرفه
روز نهم ذی الحجه، روز قبل از عید قربان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرفش
تصویر کرفش
مارمولک، گروهی از جانوران خزنده چابک و شبیه سوسمار با بدن فلس دار و دم بلند که قادرند دم ازدست رفتۀ خود را ترمیم کنند، چلپاسه، کرباسه، باشو، ماتورنگ، کربش، کربشه، کرپوک، کرباشه، کرباشو، کلباسو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرچه
تصویر کرچه
کریچ، خانۀ کوچک، خانه ای که فالیزبانان با شاخه های درخت برای خود درست می کنند، گریچ، کومه، کازه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرده
تصویر کرده
انجام یافته، مخلوق، آفریده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرفه
تصویر غرفه
هر یک از اتاقک ها یا اتاق های یک نمایشگاه که در آن به عرضۀ کالا می پردازند، هر یک از حجره های پیرامون مساجد و مدارس قدیمی
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار، پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بربار، بروار، برواره
یک مشت آب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرفه
تصویر خرفه
گیاهی خودرو و یک ساله با ساقۀهای سرخ و برگ های سبز و تخم های ریز سیاه لعاب دار و نرم کننده که مصرف خوراکی و دارویی دارد، تورک، پرپهن، بلبن، فرفخ، بخله، بخیله، بوخل، بوخله، بیخیله، بقلة الحمقا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کروه
تصویر کروه
واحد اندازه گیری مسافت برابر با یک سوم فرسنگ معادل دو کیلومتر
آشیانه و آرامگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صرفه
تصویر صرفه
ستاره ای روشن از قدر اول بر ذنب اسد که منزل دوازدهم ماه است، برای مثال بی صرفه در تنور کن آن زر صرف را / کاو شعله ها به «صرفه» و عوا برافکند (خاقانی - ۱۳۴) سود، بهره، فایده، مهره ای که زنان با آن مردان را افسون می کنند
صرفه بردن: سود بردن، بهره بردن، برای مثال ترسم که صرفه ای نبرد روز باز خواست / نان حلال شیخ ز آب حرام ما (حافظ - ۳۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرفه
تصویر طرفه
شگفت، تازه، نو، خوشایند، هر چیز نادر و شگفت، سخن ظریف و نیکو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کروه
تصویر کروه
دندان فرسوده و کرم خورده، برای مثال باز چون برگرفت پرده ز روی / کروه دندان و پشت چو گان است (رودکی - ۴۹۴)
فرهنگ فارسی عمید
اودم از خانه های ماه، ژکوری تنگی در هزینه، سود بهره، افزونی، فریب ترفند افزونی فضل، سود فایده بهره. یا به صرفه شماست. به سود شماست، بخل تنگی در خرج، صرفه جویی، حیله مکر
فرهنگ لغت هوشیار
تبارستایی کنگره ستاوند مهتابی، فزونی هر یک از مثلثها یا مربعهایی که نزدیک به هم در بالای قصر یا دیوار گرد قلعه و شهر بنا کنند کنگره، جمع شرفات. صدا و آواز پا (خصوصا)، هر صدا (عموما)
فرهنگ لغت هوشیار
خروج هوای زفیری که از ریه بطور مقطع و کوتاه بر اثر تحریک مجاری تنفسی خصوصاً قصبه الریه و ابتدای حلق بیرون میاید
فرهنگ لغت هوشیار
تازگی از نعمت و آسایش، نعمت و فراخی طعام خوشمزه آسودگی و دولتمندی، استراحت و تنعم
فرهنگ لغت هوشیار
چیده گیاهی است از تیره ای بنام خرفه جزو رده جدا گلبرگها که خودرو و دارای ساقه های سرخی است که روی زمین میخوابد. گلبرگهایش سفید یا زرد و تخم های آن ریز و سیاه است. تخم آن در پزشکی بکار میرود پر پهن فرفهن فرفین بوخله خفرج بقله الحمقاء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
پیشه، کار، کسب، شغل، صناعت که روزی بدان دست آرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذرفه
تصویر ذرفه
سوسن دشتی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرفه
تصویر ضرفه
بسیاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرده
تصویر کرده
مفعول
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مرفه
تصویر مرفه
بانوا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کافه
تصویر کافه
نوشگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حرفه
تصویر حرفه
پیشه، شگرد
فرهنگ واژه فارسی سره