جدول جو
جدول جو

معنی کرفئه - جستجوی لغت در جدول جو

کرفئه
(کِ فِ ءَ)
پاره ای از ابر بلند رفته. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به کرفی ٔشود، پوست بیرون تخم مرغ، بوتۀ کبر. (ناظم الاطباء). رجوع به کرفی ٔ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کرفه
تصویر کرفه
کار نیک، ثواب، برای مثال نه بد پروای کشت و کار و حرفه / گناهان را ندانستند و کرفه (زراتشت بهرام - برهان قاطع - کرفه)
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
ترفئه بالرفاء و البنین، گفتن بوجه دعا در زناشوئی، یعنی مجتمع و برچسبان و با آرام و طمانیت (کذا) باشند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فا کسی (بکسی) گفتن بالرفاء و البنین در وقت نکاح. (از زوزنی). گفتن ’بالرفاء و البنین’ برای کسی، یعنی اتفاق و یگانگی را خواستن برای او و آرزو کردن این که وی فرزندان داشته باشد، و این دعایی است که برای متأهل کنند، و تقدیر ’بالرفاء’ ’لیکن الامر بالرفاء’ است و رفاء یعنی اتحاد و یگانگی. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(کِ / کَ ثِ ءَ)
گیاه گرد فراهم آمدۀ انبوه درهم پیچیده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ فَ کَ / کِ)
کرفک. زره جنگی. (فرهنگ فارسی معین) : از نقود و جواهر و تاج و کمر مرصع و اقمشۀ زرنگار عراقی و رومی و فرنگی و چینی و خطایی و اسلحه و یراق از کرفکه و زره تنگ حلقۀ داودی... (عالم آرا از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ فَ سَ)
رفتار بندی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
بندی وار رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج). چون مقید رفتن. (از اقرب الموارد) ، بند کردن شتر را و تنگ کردن بند بر وی. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کِ فَ / فِ)
بمعنی ثواب است که در مقابل گناه باشد. (برهان) (از آنندراج). کار نیک. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری) :
نبد پروای کشت و کار و حرفه
گناهان را ندانستند و کرفه
یکایک بر ره بیداد رفته
گناه و کرفه را از یاد رفته.
زراتشت بهرام پژدو (اردای ویراف نامه از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کرفکه
تصویر کرفکه
زره جنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرفه
تصویر کرفه
ثواب، کار نیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرفه
تصویر کرفه
((کَ فِ))
کار نیک، ثواب
فرهنگ فارسی معین