جدول جو
جدول جو

معنی کرزمانسر - جستجوی لغت در جدول جو

کرزمانسر
ناحیه ای است در تنکابن و ظهیرالدین آن را محلی بین کرجیان و نمک آبرود ذکر کرده است. (سفرنامۀ مازندران رابینو ص 107 و ترجمه آن ص 145)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کرزمان
تصویر کرزمان
گرزمان، عرش، فلک نهم بالای همۀ افلاک که آن را محیط بر عالم ماده می دانستند، در روایات دینی جایی فراتر از همۀ آسمان ها، فلک المحیط، چرخ برین، چرخ اکبر، فلک الافلاک، چرخ اثیر، چرخ اطلس، سپهران سپهر، طارم اعلیٰ، آسمان، سپهر، بالاترین مرحلۀ بهشت، بهشت برین
فرهنگ فارسی عمید
(رَ سَ)
دهی از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. سکنۀ آن 300 تن. آب آنجا از قنات و چشمه. محصولات عمده آن غلات و حبوب. صنایع دستی زنان قالیچه و گلیم و جاجیم بافی می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کَ زَ / کَ / کَ رَ)
آسمان را گویند مطلقاً. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، عرش اعظم هم گفته اند که آسمان نهم باشد. (برهان). عرش خداوند عالم که آسمان نهم باشد. (ناظم الاطباء). در ادات به کاف فارسی گفته است، لیکن در لغت زند خواهد آمد که اصح کرشمان و کرژمان به ضم رای مهمله و ضم شین و زای فارسی است. (آنندراج) (انجمن آرا). اما گفتۀ صاحب انجمن آرا و به تبع اوآنندراج بر اساسی نیست و کلمه با کاف فارسی است و صحیح گرزمان است. (حاشیۀ برهان چ معین) :
مه و خورشید با برجیس و بهرام
زحل با تیر و زهره با کرزمان.
دقیقی (از انجمن آرا).
زآن شادی و طرب که دو رخسار آن گل است
بر حسن او بهشت کرزمان کند ثنا.
مسعودسعد.
، مردم دیندار و متدین. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ ؟)
رابینو می نویسد: ظهیرالدین قلعه کرزمانسر را محلی بین کرجیان و نمک آبرو (در تنکابن) ذکر نموده است. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 145)
لغت نامه دهخدا
نام قلعه ای در میان راه کتالم و گرسباسر تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی