جدول جو
جدول جو

معنی کردیه - جستجوی لغت در جدول جو

کردیه
(کُ یَ)
نام خواهر بهرام چوبین است اما صحیح این کلمه گردیه است. (یادداشت مؤلف). در مجمل التواریخ و القصص ص 78 و 79 کردیه آمده و ملک الشعرای بهار صحیح آن را کردویه دانسته است. رجوع به کردویه، گردیه و مجمل التواریخ ص 78 و 79 شود
لغت نامه دهخدا
کردیه
(کُ)
از طسوج قاسان است. (تاریخ قم ص 114)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گردیه
تصویر گردیه
(دخترانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام خواهر بهرام چوبین سردار ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کرایه
تصویر کرایه
مزد، اجرت، پولی که مستاجر بابت اجارۀ خانه، مغازه یا دواب بدهد، کرا
فرهنگ فارسی عمید
(رِ یَ)
بر زمین افکندن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) ، دویدن کوتاه بالا. (منتهی الارب). دویدن کوتاه بالا که گامها را نزدیک بهم گذارد و بشتابد. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دویدن خر. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ مَ)
گله گله گردانیدن اسبان را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، گرد آوردن و بستن چیزی را. (از اقرب الموارد) ، گرد آورده شدن دست و پای مرد و فعل آن مجهول آید. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سخت راندن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). راندن به سختی و عنف. (ناظم الاطباء) ، کردسه فوق بعضهم، بعضی را روی بعضی انداختن. (دزی ج 2 ص 454)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
جامۀ پشمی که که کوردین هم گویند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کِ دَ)
توده و انبار بزرگ از خرما. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، خنور خرما. (منتهی الارب) ، خرما که در تک و کرانۀ جله بماند. ج، کرادید، کراد. (منتهی الارب). خنور خرما و گفته اند آنچه از خرما که در تک و کرانه های خنور باقی ماند. ج، کرادید، کراد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
آنچه در کرانه های جله ماند از خرما. (مهذب الاسماء). در صحاح آمده است: کردید، آنچه در ته خنور و کرانه های آن از خرما باقی ماند. ج، کرادید. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ بی یَ)
ازفرق کیسانیه است از اصحاب ابوکرب ضریر و معتقد به زنده بودن محمد بن الحنفیه در جبل رضوی و منتظر خروج او. کثیر شاعر معروف از پیشقدمان فرقۀ بتریه از این طایفه بوده است. بعضی هم این فرقه را کریبیّه و نام مؤسس آن را ابوکریب ضبط کرده اند. (خاندان نوبختی ص 261). رجوع به ابوکرب و مقالات اشعری چ استانبول ج 2 ص 19، مفاتیح العلوم خوارزمی چ مصر ج 1 ص 21، الفرق بین الفرق چ قاهره ج 1 ص 27 و بیان الادیان شود
لغت نامه دهخدا
(کُ دَ بی یَ)
قبای کوتاه نیم آستین که تا میان ران را می پوشاند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ یَ / یِ)
مرغی است سیاه رنگ و بطی ءالسیر یعنی سست پرواز. (برهان) (از ناظم الاطباء). کرانه نیز گویند. (از ناظم الاطباء). اخیل. (زمخشری). رجوع به کرانه شود
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ حَ)
شتاب دویدگی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اسمی است از کرداح بمعنی شتاب در دویدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ / رُو یَ / یِ)
به فارسی کرویا است. (فهرست مخزن الادویه). کرویا. نانخواه. زنیان. (ناظم الاطباء). لغتی است در کرابیه. (یادداشت مؤلف). رجوع به کرویا شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است. (منتهی الارب). قریه ای است از اعمال موصل. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ نی یَ)
زن که بربط زند. (السامی فی الاسامی)
لغت نامه دهخدا
(دی یَ)
از اسامی غلات است که در اصفهان به این فرقه می دادند. (خاندان نوبختی تألیف عباس اقبال ص 262)
لغت نامه دهخدا
(گُ یَ)
نام خواهر بهرام چوبینه است و مریم دختر قیصر که مادر شیرویه بود و گردیه خواهر بهرام چوبین که زن او (خسروپرویز) هر دو را به مداین نشاند به دارالملک. (فارسنامۀ ابن البلخی چ لیدن ص 108). و رجوع به امثال و حکم دهخدا ص 1580 شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
کوتاهانه یا بر یک پهلو دویدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کوتاهانه دویدن و یا بر یک پهلو دویدن. (ناظم الاطباء). و در نزد کسایی کردمه و کردحه بمعنی دویدن حماربر یک پهلو است. (از اقرب الموارد) ، فراهم آوردن قوم را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آماده و مهیا نمودن و تجهیز کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قُ حِ)
آبی است میان حاجر و معدن نقره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(کِ یَ / یِ)
مأخوذ از کراء تازی. (از فرهنگ فارسی معین). اجرت بار کردن اسب و شتر و غیره و اجرت نشستن در خانه و دکان مردم باشد. (از برهان) (آنندراج). پول و اجرتی که در ازای بارکشی ستور و نشستن در خانه و دکان و جز آن می دهند. مال الاجاره. مزد. اجرت. (ناظم الاطباء) ، به مزد دادن چیزی چون خانه و جز آن. (یادداشت مؤلف). رجوع به کرا، کرای و کراء شود.
- کرایۀ خانه، وجهی که در ازای اقامت در خانه ای به صاحب خانه دهند. اجاره بها. (فرهنگ فارسی معین).
، بعضی به معنی برابری و سزاواری نیز نوشته اند و این لفظ عربی است که فارسیان از جنس کلام خود می دانند. (آنندراج) (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(طَ دی یَ)
شعر درباره شکار. (دزی ج 2 ص 34)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ردا برافکندن کسی را. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی) (از ذیل اقرب الموارد از تاج العروس) ، در چاه انداختن کسی را. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حُ دی یَ)
حردی ّ. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
جمع واژۀ رداء، به معنی چادر
لغت نامه دهخدا
(بَ ی یِ)
دهی است از بخش حومه سوسنگرد شهرستان دشت میشان. سکنۀ آن 140 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(وَ دی یَ)
مؤنث وردی. (اقرب الموارد). رجوع به وردی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کرایه
تصویر کرایه
اجرت بار کردن، مال الاجاره، اجرت، مزد
فرهنگ لغت هوشیار
کربیه در فارسی پیروان ابوکرب صریر که باور داشت محمد حنیفه زنده است و باید چشم به راه برون آمدن او بود مونث کریب - و - پیتار (بلا)
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ای زیره که بنام زیره سیاه یا زیره سیاه کرمانی موسوم و دارا ریشه های متورم است و در افغانستان و بلوچستان بفراوانی میروید. از دانه هایش بمنظور معطر کردن اغذیه استفاده میکنند و بعلاوه دارا خاصیت باد شکن و از بین بردن نفخ های روده مقوی و قاعده آور و مدر است کرویه کراویه قرنباد زیره سیاه زیره کرمانی با سلیقون از حمیون فادرونی کمون رومی تقرد تقده قاروا شاه زیره تقر قرنفار کمون فرنگی کراویه صحرایی قرامن کیمیونی قردمانا کراویه بری کراویه دشتی تخم توخره قرطمانا کراویه رومی کراویه جبلی. یا کراویا بری. یا کروایاء جبلی. یا کراویاء دشتی. یا کراویاء رومی. یا کراویا صحرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کردیت
تصویر کردیت
اعتبار، اعتماد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فردیه
تصویر فردیه
فردیت در فارسی تک گونگی، تک گرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرایه
تصویر کرایه
((کِ یِ))
گرفته شده از «کراء» عربی. مزد، اجرت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کردیت
تصویر کردیت
((کِ رِ دِ))
اعتماد، اعتبار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کرایه
تصویر کرایه
اجاره
فرهنگ واژه فارسی سره