- کراکه
- لایروب دستگاه لایروبی
معنی کراکه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دریافت دریابنده نیک دریابنده، مدرکه
منفجره
اجاره
قطر، افق
سستی، بی آبرویی، ناکس، سست رای، بی رگ بدرگ
ارث و میراث و ترکه
بطور شراکت و به همراهی یکدیگر و باتفاق هم
ساحل، کنار، طرف، سو، انتها، پایان، برای مثال خدای را مددی ای دلیل راه حرم / که نیست بادیۀ عشق را کرانه پدید (حافظ - ۴۶۴)
کرانه کردن: به پایان رساندن، کنایه از منحرف شدن
کرانه کردن: به پایان رساندن، کنایه از منحرف شدن
دفتر، جزوه، کنایه از قرآن یا جزئی از آن
زره جنگی
اجرت بار کردن، مال الاجاره، اجرت، مزد
از ریشه کریه سریانی ناخوشایندی بیزاری
کناره، حاشیه
کرامت در فارسی نواخت، بزرگواری، دهش، ورچ (کار خارق العاده پهلوی)
جمع کرکی، لنگان کولنگان، جمع کرکی کلنگان
سلاک کش (مکاری)
پارسی تازی گشته کراسه کوراسک مجموعه کوچک دفتر
زاغ، کلاغ
نیک دریابنده
مزد، اجرت، پولی که مستاجر بابت اجارۀ خانه، مغازه یا دواب بدهد، کرا
کناره، کران، کرانه، نهایت
بلدرچین، پرنده ای با بال های کوتاه منقار کوچک و صدای بلند، سلویٰ، بدبده، کرک، سمان، سمانه، ورتیج، وشم برای مثال سراینده سار و چکاوک ز سرو / چمان بر چمن ها کراک و تذرو (اسدی - لغت نامه - کراک)
دم جنبانک، پرندۀ کوچک خاکستری رنگ و به اندازۀ گنجشک که بیشتر در کنار آب می نشیند و پشه و مگس صید می کند و غالباً دم خود را تکان می دهد، دم بشکنک، دمتک، دم سنجه، دم سیجه، دم سیچه، سریچه، سیسالنگ، شیشالنگ، آبدارک، گازرک
دم جنبانک، پرندۀ کوچک خاکستری رنگ و به اندازۀ گنجشک که بیشتر در کنار آب می نشیند و پشه و مگس صید می کند و غالباً دم خود را تکان می دهد، دم بشکنک، دمتک، دم سنجه، دم سیجه، دم سیچه، سریچه، سیسالنگ، شیشالنگ، آبدارک، گازرک
نهایت، کران
کرک، بلدر چین: (چنان اندیشد او از دشمن خویش که باز تیز چنگال از کراکا) (دقیقی رودکی) توضیح: در فرهنگها بمعنی عکه (کشکرک) و نیز دم جنبانک آورده اند