جدول جو
جدول جو

معنی کرابیل - جستجوی لغت در جدول جو

کرابیل
(کَ)
جمع واژۀ کربال. (اقرب الموارد). (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به کربال شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرافیل
تصویر سرافیل
(پسرانه)
مخفف اسرافیل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سرافیل
تصویر سرافیل
اسرافیل، در ادیان سامی، فرشتۀ موکل بر باد که در روز رستاخیز در صور خود می دمد تا مردگان زنده شوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرابیل
تصویر سرابیل
سربال ها، پیراهن ها، جامه ها، پوشاک ها، جمع واژۀ سربال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابابیل
تصویر ابابیل
پرستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد
بلوایه، چلچله، پرستوک، بالوایه، بلسک، خطّاف، باسیج، پرستک، فرشتو، فرستوک، پالوانه، فراستوک، فراشتوک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سراویل
تصویر سراویل
سروال ها، شلوارها، زیرجامه ها، جمع واژۀ سروال
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
جمع واژۀ بلبال. (ناظم الاطباء). رجوع به بلبال شود، نفرینی است. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
جمع واژۀ بربور. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به بربور شود.
لغت نامه دهخدا
(بَ)
کرفس بستانی. (آنندراج). کرفس. (فهرست مخزن الادویه) (اختیارات بدیعی).
لغت نامه دهخدا
(بَ)
جمع واژۀ برطیل. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به برطیل شود، بندکرده، فروهشته، بالازده، خراب و منهدم. مضمحل. (یادداشت مؤلف). رجوع به برافکندن و افکنده در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
جمع واژۀ برغیل. (منتهی الارب). مخالیف. روستا. حومه. (یادداشت مؤلف). رجوع به برغیل شود
لغت نامه دهخدا
(بَ سَ)
برطریق و برمنوال و بروجه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی است از بخش ابهررود شهرستان زنجان کوهستانی و سردسیری است. سکنۀآن 148 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و بادام و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالیچه و گلیم و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد و از طریق قره بلاغ ماشین میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ ارمل و ارمله.
لغت نامه دهخدا
(طَ)
جمع واژۀ طربال. (اقرب الموارد).
- طرابیل الشام، صومعه های شام
لغت نامه دهخدا
(طَ)
این نام به این صورت و صورت طرایل در تاریخ سیستان آمده و او سالار هندوان یعقوبی بود. رجوع به تاریخ سیستان ص 307، 309، 311 شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
جمع واژۀ غربال. (اقرب الموارد) (دهار). غربیلها. رجوع به غربال شود
لغت نامه دهخدا
لقب عام ملوک نوبه، (آثارالباقیه)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
جمع واژۀ کرباس. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کرباس شود، جمع واژۀ کرباسه. (از منتهی الارب). رجوع به کرباسه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سراویل
تصویر سراویل
جمع سراول، از ریشه پارسی شلوارها زیر جامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براجیل
تصویر براجیل
بویانک (کرفس) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرابیل
تصویر غرابیل
جمع غربال، از ریشه پارسی گربال ها جمع غربال غربیلها
فرهنگ لغت هوشیار
زاغگونگان تیره ای از گزافندگان (غلات شیعه) که باور دارند محمد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام چون دو زاغ همانند یکدیگرند از غرابی در فارسی نان بادامی قسمی نان قندی که از آرد بادام سازند غرابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عراهیل
تصویر عراهیل
گروه بیکاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرابین
تصویر عرابین
جمع عربان، از ریشه پارسی ربون ها، بیعانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عراقیل
تصویر عراقیل
به گونه رمن دشواری ها
فرهنگ لغت هوشیار
تک ندار گروه ها، گله گله، پرستو با خوراک بالوایه دمسنجه، جمع ابال اباله اباله ابیل ابول (که هیچیک از آنها در فارسی مستعمل نیست) و گفته اند جمعی است بی مفرد. دسته های پراکنده گروه های متفرق: طیرابابیل دسته های مرغان، پرستو پرستوک خطاف چلچله بابیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارخبیل
تصویر ارخبیل
یونانی تازی گشته گزیرکان (مجمع الجزایر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرابیل
تصویر سرابیل
جمع سربال، پیراهن ها پیراهن قمیص، پوشاک جامه جمع سرابیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرابیه
تصویر حرابیه
چای تازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابابیل
تصویر ابابیل
دسته های پراکنده، دسته دسته، گروه مرغان، پرستوها، چلچله ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سراویل
تصویر سراویل
((سَ))
جمع سروال، شلوار، زیر جامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرابیل
تصویر غرابیل
((غَ))
جمع غربال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرابیل
تصویر سرابیل
((سَ))
جمع سربال، جامه، پوشاک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابابیل
تصویر ابابیل
پرستو، گروه ها، گله گله
فرهنگ واژه فارسی سره