جدول جو
جدول جو

معنی کدکده - جستجوی لغت در جدول جو

کدکده
(کَ کَ دَ)
آواز خایسک و سندان و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). آواز و صدای خایسک و سندان و امثال آن باشد. (برهان) (فرهنگ جهانگیری) ، آواز برخورد چیزی بر چیزی صلب. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
کدکده
(رَ)
از حد درگذشتن در ضحک. (منتهی الارب). افراط کردن در خنده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کدکاد. رجوع به کدکاد شود، زدن صیقل گر مصقله را بر شمشیر. (منتهی الارب). زدن آلت زنگ زدودن و مصقل را برشمشیر. (ناظم الاطباء) ، گرانبار رفتن. (منتهی الارب). گرانبار رفتن و سنگینی کردن. (ناظم الاطباء) ، دویدن نرم. (منتهی الارب). دویدن بطی ٔ. (از متن اللغه) ، راندن سخت. (منتهی الارب). سخت راندن کسی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دفع کردن کسی را دفع کردن سخت. (شرح قاموس) ، کدکد، عدا علیه یعنی بر او ستم کرد یا وثب علیه. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
کدکده
کدکده در زبان فارسی: بلند خندیدن، سنگین راه رفتن، سخت راندن، ستم کردن آواز و صدای خایسک و سندان و جز آنها
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ دا)
دهی است از دهستان اختر پشت کوه بخش فیروزکوه شهرستان دماوند، کوهستانی و سردسیر، سکنۀ 250 تن، آب آن از چشمه سار، شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
آبی است مر ابی بکر بن کلاب را. (از منتهی الارب) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(کَ دِ)
دهی از دهستان پائین خیابان که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کُ کُ)
ورمی است صلب که اندر پلک تولد کند و بدان ماند که دملی خواهد بود یا هست و عامه آن را کدکد گویند و دمل نیز گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) (از بحرالجواهر)
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ)
کلمه ای که بز را بدان نوازند. (فرهنگ فارسی معین) :
زانکه دیریست تا مثل زده اند
نشود بز به کدکدی فربه.
ابن یمین (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کُ دَ دَ)
آنچه در بن دیگ ماند از طعام و جز آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کداده
تصویر کداده
سر شیر، درد روغن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدکد
تصویر کدکد
کلمه ای که بزرا بدان نوازند: (ز انکه دیریست تا مثل نوازند نشود بز بکدکدی فربه) (ابن یمین رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع لیتکوه واقع در منطقه ی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی