آواز خایسک و سندان و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). آواز و صدای خایسک و سندان و امثال آن باشد. (برهان) (فرهنگ جهانگیری) ، آواز برخورد چیزی بر چیزی صلب. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
آواز خایسک و سندان و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). آواز و صدای خایسک و سندان و امثال آن باشد. (برهان) (فرهنگ جهانگیری) ، آواز برخورد چیزی بر چیزی صلب. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
از حد درگذشتن در ضحک. (منتهی الارب). افراط کردن در خنده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کدکاد. رجوع به کدکاد شود، زدن صیقل گر مصقله را بر شمشیر. (منتهی الارب). زدن آلت زنگ زدودن و مصقل را برشمشیر. (ناظم الاطباء) ، گرانبار رفتن. (منتهی الارب). گرانبار رفتن و سنگینی کردن. (ناظم الاطباء) ، دویدن نرم. (منتهی الارب). دویدن بطی ٔ. (از متن اللغه) ، راندن سخت. (منتهی الارب). سخت راندن کسی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دفع کردن کسی را دفع کردن سخت. (شرح قاموس) ، کدکد، عدا علیه یعنی بر او ستم کرد یا وثب علیه. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
از حد درگذشتن در ضحک. (منتهی الارب). افراط کردن در خنده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کِدکاد. رجوع به کدکاد شود، زدن صیقل گر مصقله را بر شمشیر. (منتهی الارب). زدن آلت زنگ زدودن و مصقل را برشمشیر. (ناظم الاطباء) ، گرانبار رفتن. (منتهی الارب). گرانبار رفتن و سنگینی کردن. (ناظم الاطباء) ، دویدن نرم. (منتهی الارب). دویدن بطی ٔ. (از متن اللغه) ، راندن سخت. (منتهی الارب). سخت راندن کسی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دفع کردن کسی را دفع کردن سخت. (شرح قاموس) ، کدکد، عدا علیه یعنی بر او ستم کرد یا وثب علیه. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
دهی است از دهستان اختر پشت کوه بخش فیروزکوه شهرستان دماوند، کوهستانی و سردسیر، سکنۀ 250 تن، آب آن از چشمه سار، شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان اختر پشت کوه بخش فیروزکوه شهرستان دماوند، کوهستانی و سردسیر، سکنۀ 250 تن، آب آن از چشمه سار، شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)