آواز خایسک و سندان و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). آواز و صدای خایسک و سندان و امثال آن باشد. (برهان) (فرهنگ جهانگیری) ، آواز برخورد چیزی بر چیزی صلب. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
آواز خایسک و سندان و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). آواز و صدای خایسک و سندان و امثال آن باشد. (برهان) (فرهنگ جهانگیری) ، آواز برخورد چیزی بر چیزی صلب. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
از حد درگذشتن در ضحک. (منتهی الارب). افراط کردن در خنده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کدکاد. رجوع به کدکاد شود، زدن صیقل گر مصقله را بر شمشیر. (منتهی الارب). زدن آلت زنگ زدودن و مصقل را برشمشیر. (ناظم الاطباء) ، گرانبار رفتن. (منتهی الارب). گرانبار رفتن و سنگینی کردن. (ناظم الاطباء) ، دویدن نرم. (منتهی الارب). دویدن بطی ٔ. (از متن اللغه) ، راندن سخت. (منتهی الارب). سخت راندن کسی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دفع کردن کسی را دفع کردن سخت. (شرح قاموس) ، کدکد، عدا علیه یعنی بر او ستم کرد یا وثب علیه. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
از حد درگذشتن در ضحک. (منتهی الارب). افراط کردن در خنده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کِدکاد. رجوع به کدکاد شود، زدن صیقل گر مصقله را بر شمشیر. (منتهی الارب). زدن آلت زنگ زدودن و مصقل را برشمشیر. (ناظم الاطباء) ، گرانبار رفتن. (منتهی الارب). گرانبار رفتن و سنگینی کردن. (ناظم الاطباء) ، دویدن نرم. (منتهی الارب). دویدن بطی ٔ. (از متن اللغه) ، راندن سخت. (منتهی الارب). سخت راندن کسی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دفع کردن کسی را دفع کردن سخت. (شرح قاموس) ، کدکد، عدا علیه یعنی بر او ستم کرد یا وثب علیه. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
نام یکی از بخشهای پنج گانه شهرستان تربت حیدریه است که در سرتاسر شمال شهرستان واقع شده. این بخش جلگه ای و سردسیر است و بادهای شدید همواره از طرف خواف می وزد. بخش کدکن از دو دهستان به نام بالارخ و پائین رخ تشکیل شده که جمعاً 131 پاره دیه است و جمعیت آن 39203 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نام یکی از بخشهای پنج گانه شهرستان تربت حیدریه است که در سرتاسر شمال شهرستان واقع شده. این بخش جلگه ای و سردسیر است و بادهای شدید همواره از طرف خواف می وزد. بخش کدکن از دو دهستان به نام بالارخ و پائین رخ تشکیل شده که جمعاً 131 پاره دیه است و جمعیت آن 39203 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
موضعی است بر چهل ودو میلی مکه. ابن اسحاق گوید پیامبر در رمضان به مکه رفت و روزه بود با اصحاب تا در کدید که میان عسفان و امج است روزه را افطار نمود. (از معجم البلدان)
موضعی است بر چهل ودو میلی مکه. ابن اسحاق گوید پیامبر در رمضان به مکه رفت و روزه بود با اصحاب تا در کدید که میان عسفان و امج است روزه را افطار نمود. (از معجم البلدان)
نمک جوش ناکرده. (منتهی الارب). نمک نیم کوفته. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آواز نمک وقتی که در دیگ ریزند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، زمین شکم فراخ. (منتهی الارب). شکم فراخ زمین. (ناظم الاطباء). شکم فراخ زمین که چون وادی است و از آن گشاده تر است. (از اقرب الموارد) ، زمین درشت و کوفته. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). زمین به سم ستور کوفته. (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). - یوم الکدید، از ایام حروب عرب. (اقرب الموارد). روزی است که عنتره و وردبن عمرو در وی کشته شدند. (منتهی الارب). از ایام عرب است. (معجم البلدان)
نمک جوش ناکرده. (منتهی الارب). نمک نیم کوفته. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آواز نمک وقتی که در دیگ ریزند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، زمین شکم فراخ. (منتهی الارب). شکم فراخ زمین. (ناظم الاطباء). شکم فراخ زمین که چون وادی است و از آن گشاده تر است. (از اقرب الموارد) ، زمین درشت و کوفته. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). زمین به سم ستور کوفته. (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). - یوم الکدید، از ایام حروب عرب. (اقرب الموارد). روزی است که عنتره و وردبن عمرو در وی کشته شدند. (منتهی الارب). از ایام عرب است. (معجم البلدان)