جدول جو
جدول جو

معنی کدکاد - جستجوی لغت در جدول جو

کدکاد
(رَ)
از حد درگذشتن در ضحک. (منتهی الارب) (آنندراج). کدکده. (ناظم الاطباء). و رجوع به کدکده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کُ کُ)
ورمی است صلب که اندر پلک تولد کند و بدان ماند که دملی خواهد بود یا هست و عامه آن را کدکد گویند و دمل نیز گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) (از بحرالجواهر)
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ)
کلمه ای که بز را بدان نوازند. (فرهنگ فارسی معین) :
زانکه دیریست تا مثل زده اند
نشود بز به کدکدی فربه.
ابن یمین (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کدواد
تصویر کدواد
بنای خانه و عمارت: (در عهد تو استوار مانده کدواده عمر سست پیمان) (سیف اسفرنگ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدکد
تصویر کدکد
کلمه ای که بزرا بدان نوازند: (ز انکه دیریست تا مثل نوازند نشود بز بکدکدی فربه) (ابن یمین رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار