جدول جو
جدول جو

معنی کدوبق - جستجوی لغت در جدول جو

کدوبق
بخوردادن سرماخورده با بخار کدو حلوایی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کدوبا
تصویر کدوبا
آش کدو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کدوبن
تصویر کدوبن
بوتۀ کدو
فرهنگ فارسی عمید
(کَ بُ)
بیخ و ریشه و بتۀ کدو. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). یقطین. (یادداشت مؤلف) :
نشنیده ای که زیر چناری کدوبنی
بررست و بردوید بر او بر بروز بیست.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(کَ)
آش کدو را گویند چه با بمعنی آش است. (برهان) (از آنندراج). آش کدو. (ناظم الاطباء) :
مستم ز جام روغن و مخمور از پیاز
تا بر کنار بزم کدوبا نشسته ام.
بسحاق اطعمه.
گر بدانی که چه نرم است کدوبا بوجود
نخوری هیچ دگر تا بود آن در بازار.
بسحاق اطعمه
لغت نامه دهخدا
تصویری از کدوبن
تصویر کدوبن
بوته کدو: (نشنیده ای بزیر چناری کدو بنی بر جست و بر دوید بر او بر بروز بیست) (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدوبا
تصویر کدوبا
آشی که با کدو پزند آش کدو
فرهنگ لغت هوشیار